شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا

حسين.م

+ عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى کلاس عکس يادگارى بگيرد. معلم هم داشت همه بچه‌ها را تشويق مي‌کرد که دور هم جمع شوند. معلم گفت: ببينيد چقدر قشنگه که سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ شديد به اين عکس نگاه کنيد و بگوئيد : اين احمده، الان دکتره. يا اون مهرداده، الان وکيله. يکى از بچه‌ها از ته کلاس گفت: اين هم آقا معلمه، الان مرده.
حسين.م
الحمدلله هيچ كدوم معتاد نشدن
حسين.م
چرا پسر خوبيه كه.چقدرم مهربونه...تابلو ميخواد دكتر بشه.
حسين.م
چشاش اونجوريه!
حسين.م
ههههههه.شايد.
حسين.م
در ظاهر شايد.ولي در واقع نه!!!!دي
حسين.م
من راضي نشدم كه من.........!!!!بله
حسين.م
چي بگم والا...ما آقايون مهربونيم ديگه.كارشم نميشه كرد.
حسين.م
بگذار و بگذر.
نسيم سحر
خدا رحمتش كنه ايشالله..
* سميه *
ياد اون سال ها و فيدها بخير
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top