شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ ميگه نشسته بودم داشتم کاري انجام مي دادم يه هو صداي گريه اش بلند و ديدم بلند بلند داره گريه ميکنه دويدم تو سالن ديدم نشسته کنار ديوار و دستش رو به حالت تباکي گرفته جلوي چشمش و..... گفتم چي شده ؟ فندقي يه هو دستش رو از جلوي چشمش برداشت و گفت: هيچ چي مامان اومدم روضه پ.ن : بچه اي که بازي هاي کودکانه اش روضه بازي است هرگز غم مادر پهلو شکسته را فراموش نخواهد کردانشالله
آخي ...:(
چه عالي
مثل پسر من شب شهادت باباش بهش گفت امشب شهادته بشين يه گوشه با مامانت روضه گوش بده روز بعد تلويزيون داشت روزه حضرت زهرا رو مي‌خوند مي‌گه مامان بشين يه گوشه روضه گوش بده داره مي‌گه يا زهرا
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ??@};-
{a h=goldenrose}دهکده موسيقي{/a} ??چه قدر دلم برات تنگ شده
{a h=golvaje77}شبستان نور{/a} ممنونم از لطفتان
{a h=bagearezoha}باغ آرزوها{/a} فرداش رفتيم روضه کارش داشتم صداش کردم ميگه خاله هيچ چي نگو ميخوام گريه کنم
هما بانو
:(
چراغ جادو
عشقستان اسماعيل
رتبه 79
17 برگزیده
202 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
عشقستان اسماعيل عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top