پيام
+
"راوي ميگفت اينجا سکوي پرواز است"
وقتي که به ديدار شهداي گمنام ميشتافتيم در ميان راه به نفس نفس افتاديم تا جايي که ديگر زانوان هم ياري مان نکرد و همان جا بر زمين افتاديم و .. از چه بگويم که تنها صداي گريه بود
همين خود يک روضهء تمام بود
..
راوي ميگفت وقتي که بالا مي آمديد پا روي خون شهدا گذاشتيد، شهدا دعوتتان کردند ولي زمان برگشت ديگر پا روي خون شهدا نگذاريد .. نگذاريد
راهيان نور غرب_ بازي دراز
_ _
96/5/27
*ري را
95.5.16 / به بهانه ي زمان اعزام به راهيان نور غرب