فرستنده :
ماني غريبي
چهارشنبه 85/1/30
به كجاي شب نويسم، غزل شبانه ي خود
غزل شبانه ي خود، سخن زمانه ي خود
به كدام گوشه بايد تن خسته را كشيدن
به كرانه اي كدامين، غم بي كرانه ي خود
سخني به سينه دارم، نتوانمش سرودن
غم خود به سايه گويم، به صدف ترانه ي خود
چه حديث تلخ باشد، چه غم بزرگ غربت
چه كنم كه ره ندارم به درون خانه ي خود
دل من بهانه جويد كه بسان ابر گريد
لب من، دروغ خنده، بكند بهانه ي خود
چه شكنجه اي است غربت، چه بلاي سخت هجرت
كه صليب مرگ خود را، بكشم به شانه ي خود
چه شگفت روزگاري كه پرنده كوچ كرده
به هوا، بباد داده خس و خار لانه ي خود
دل من به باغ سوزد، به جوانه هاي سبزش
كه به گوش باد گويد همه شب فسانه ي خود
چه سزاي آن پرنده كه پي شكوه پرواز
بگذاشت آب خودرا، بگذاشت دانه ي خود
فرستنده :
دكتر اكبر اجرايي
دوشنبه 84/12/8
سلام
اسم جالبي رو انتخاب کردي .سيب ميوه دوست داشتنييه به خصوص اين روزها که بقيه ميوه ها زود آب و رنگ خودشونو از دست ميدن و بدمزه ميشن
فرستنده :
حنانه
دوشنبه 84/11/17
سلام خوبي چطوري ؟ببخشيد ها مي شه توضيح بدي کجاي شما 25 کيلو ،قدت 100 واينا از همه مهمتر تو کجات پر حرف و شلوغه ؟اگه تو اينجوري باشي مي شه بگي اين وسط من چي مي شم ؟فعلا همين تا اينده ي نزديک.