فرستنده :
يگانه جون
يكشنبه 91/10/17
نابينا به ماه گفت : دوستت دارم .
ــ ماه گفت : چه طوري ؟ تو که نمي بيني .
ــ نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم .
ــ ماه گفت : چرا ؟ ــ نابينا گفت :
اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم
ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم
فرستنده :
محمد حسن اسايش
پنج شنبه 91/4/1
گوش بر حلقه ي در آويزان چشم بنشسته براهت گريان
دل از اين مژده که خواهي آمد هست از شوق وصالت لرزان
در رهت بدرقه سازد هر شب تا سحر مصحف وادعيه ، زبان
بس که درراه تو هستم سر پا رفت از پاي مرا تاب وتوان
دست از دامن الطاف خدا دست بردار نباشد يک آن
همه از غيبت تو مي نالند همه از هجر تو بي صبر وامان
همه از خيمه ي بيداد وستم که بپا گشت به صحراي زمان
همه ازنخل رطب دار اميد که بخشکيد دل پير وجوان
همه از شعله ي نوميدي ياس که بر آيد زوراي دل وجان
همه از وحشت عفريت نفاق که دهد چهره به هر دوست نشان
همه از سر کشي موج گناه که زندطعنه بروي انسان
همه از مردن يزدان شرف زير پاي هوس بي شرفان
همه ازپنجه ي خونخوار ستم که مکد خون دل مضلومان
همه از بي خودي خود دلتنگ همه گويند بصد آه وفغان
بارالها تو به اين زودي زود قائم آل محمد برسان
بنقل ازسرودهاي امام مهدي عج....ص 134- چاپ انتشارات قلم گردآورنده : حسين حقجو
فرستنده :
يـــــال كــرج
دوشنبه 91/3/29
روزگاريست همه عرض بدن ميخواهند/ همه از دوست فقط چشم و دهن ميخواهند/ ديو هستند ولي مثل پري ميپوشند/ گرگهايي كه لباس پدري ميپوشند/ آنچه ديدند به مقياس نظر ميسنجند/ عشقها را همه با دور كمر ميسنجند/ خب طبيعيست كه يك روزه به پايان برسد/ عشقهايي كه سر پيچ خيابان برسد
xXx يــــــــــــــــــــال كـــــــــــــــرج xXx