پيام
+
[تلگرام]
اين چشم دل انگيز ببين ،
باز.چه هاکرد
وازمستي ما سو و ،
سرزلف رها کرد
زنجيربه پاي دل ديوانه ،
ما بست
وازفتنه گري سرچارسو ،
رها کرد
عشقت زدلم دست ،
نمي شست
چشم سياهت ازقاب دل ،
پاک نمي شد
سرزنده به عشقم ،
نه هوس باز
تاچنگ بيارم به دستم ،
دل تو باز
باز ازسرآشفتگي امشب ،
خواب ندارد
مستي زحد افزون و ،
غلام تاب ندارد
پيمان نشگستم ،
باعهدي که بستم
بنگرتومرا به ميخانه ،
نشستم
جزفتنه گري ازدل ديوانه ،
هيچ نداريم
سرکشته کوي توام و ،
ازدادن سرباک نداريم
ديديد حججي چه باصلابت ،
سرداد
اوباردگرهچوزينب ،
کاخ يزيد. رالرزاند
غ..ر..آ
*:.نرگس بانو.:*
96/5/29