پيام

شکار لحظه ها
96/2/7

+ آغا اي ديگه تناقضه در حد المپيکB-) آق رضا شوکه نشي ...

آخيييي يادش بخير .. :) بعضي از دوستان بزرگوار چقدر منو تو پارسي اذيت کردن و.....:-) يادم مياد اولين بار که چشمم به فيد آقاي رضا صفري افتاد شوکه شدم.. روحم از هيچي خبر نداشت ..اصلا نميدونستم به چه جرمي و..........اين بنده ي خدا همچين فيدي زدند.. اگه اشتباه نکنم فيد بايد مربوط به سال 94 باشه .. اما سال 95 آقا رضا شد يکي از کاربران خوب و متشخص پارسي :) خدا حفظشون کنه ، من خيلي ازشون راضي ام

فيد دومي هم بايد اواسط دوره سردبيري من باشه ،به خاطر اين يادمه چون توي اين فيد هم يکي ديگه از کاربران بزرگوار که اسمشو نميبرم به من خيلي اهانت کردن و بعدها هم تا يک ماه به من و دبيران آزار زباني رسوندند به طوري که به خاطر استرس هاي شديدي که به من توي اون ماه و اون روزها وارد شد من بيمار شدم و ....:( اما خب خدا رو شکر ايشان هم الان از کاربران خوب اينجان و فعاليت هاي خوبي دارند ..خدا حفظشون کنه

ممنون از شما که هم ضد حال مي زنيد و هم خاطرات تلخ و شيرين رو زنده مي کنيد :-) .. البته من از اين فيدتون خيلي خوشحال شدم:)

/-: يا خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا اين از کجا اومد/-: من کجام دقيقا؟؟؟؟؟ بابا اون موقع سني نداشتم(: بچه بازي زياد در ميوردم(: ولي فيد از ما ننداختيد حالا ک انداختيد هم اين و انداختيد/-: No:D

{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} مادر ديدي چکار ميکنن؟؟؟؟؟/-: اصن اين فيد و کي زدم؟؟؟؟؟(: باورش سخته): ولي راست ميگيد سال 94 جز شر چيزي ديگ نبودم ولي 95 توبه کرديم ک ادم شيم/-:

{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} اسيد ميخام مادر(:

{a h=zirasmoonekhoda73} شميم دوست {/a} من:-o

{a h=nostalgic2}کفش هاي مکاشفه{/a} خانم مکاشفه(: اون موقع فک کنم کلاس دوم دبيرستان بودم....(:

{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} واقعا يادش بخير):

شخص خودم زياد مادر هما رو اذيت کردم ): ولي خب مادرا هم ميبخشن بجه هاشون رو(ايکون فوق پرويي) خدا وکيلي حلالم کنيد):همه اعضا پارسي

{a h=nostalgic2}کفش هاي مکاشفه{/a} هييييي زندگي زود گذره(:

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااي خندم به متن اول مياد واييييييييييييي ولي از طرف ديگ خجالت ميکشم واقعا شرمندم

{a h=nostalgic2}کفش هاي مکاشفه{/a} انشااله و تعالي(:

{a h=rezasafar}رضا صفري??{/a} آقا رضا من الان خيلي خيلي خيلي از شما راضي ام مادر...:) گذشته رو فراموش کردم مادر.. شما الان تکيه گاه مادر هماييد .. يکي از مردهاي خوب پارسي :)

{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} مادرهما صبرتون زيااااااد ... اگه مو أم اذيت کردم , ببخشين خو :)

{a h=rezasafar}رضا صفري??{/a} آق رضا کف کردي؟:D بزرگ شدي خو , پير شي پسر

{a h=zirasmoonekhoda73} شميم دوست {/a} نه خواهر من. شر چيه! نگيييد . نوچ نوچ نوچ. بده:)

{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} غلام تيغ تيز مرامتونيم مادري

{a h=parsiGolchin}شکار لحظه ها{/a} واقعا هنگ کردم شديد

ممکنه امروز من با يکي دوست باشم فردا دشمن . طبيعيه . بستگي داره به فاصله زماني .

{a h=rezasafar}رضا صفري??{/a} زنده باشيد مادر.. ولي غلام تيغ تيز مرامتونيم يعني چي؟:-o

{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} (: (: (: تيکه کلامم مادر

{a h=rezasafar}رضا صفري??{/a} آقا ما غلام تيغ تيغي نميخِيم :) من ديگه از چيزهاي تيز مي ترسم :)

{a h=banoyedashteroya}مادر هما{/a} هرچي شما فتوا بديد همونه مادر(:

وااااي چقدر خنديدم:دي:دي خداروشکرررر خداوند متعال شکار لحظه ها نميکنن و الا چي ميييييييشد:دي:دي

مثل هميشه ايول شکار