پيامهاي اتاق
+
.
*خدايا کاش آن شب بي سحر بود ...
که تيغ ابن ملجم شعله ور بود ...
اذان گفتند و ما در خواب بوديم ...
علي تنها به مسجد رهسپر بود ...
در آن شب تا قمر در عقرب افتاد ...
غم عالم به دوش زينب افتاد ...
بيا زهرا علي در بستر افتاد ...
چونان شمعي که در خاکستر افتاد ...
حسن در گوشه اي سر در گريبان ...
حسين آماده شام غريبان ...
.
شغالان شيرها را سر بريدند ...
کبوتر بچه گان را پر بريدند ...*
.
ابوعلي (معارف اسلام)
93/7/2
امامت و ولايت
-
امامت و ولايت
-
امامت و ولايت
-
*ابرار*
:( خدايا کاش ان شب بي سحر بود...
امامت و ولايت
*لبيـــک يا علي* ... اللهم العن قتلة امير المومنين