پيام
+
به نماز سيد كه نگاه ميكردم،
ملائك را ميديدم كه در صفوف زيباي خويش او را به نظاره نشستهاند.
رو به قبله ايستادم. اما دلم هنوز در پي تعلقات بود.
گفتم: «نميدانم, چرا من هميشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است.»
به چشمانم خيره شد.
*«مواظب باش! كسي كه سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگي نيز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.»*
شهيد هادي
98/6/18
«سيدمرتضي»
گفت و رفت.
اما من مدتها در فكر ارتباط ميان نماز و زندگي بودم.
«نماز مهمترين چيز است، نمازت را با توجه بخوان» (1). بار ديگر خواندم, اما نماز سيد مرتضي آويني چيز ديگري بود.
~ برگ هاي عشقه ~
اما نماز سيد مرتضي آويني چيز ديگري بود.@};-