پيام
+
+دلم را بسته ام به درخت ارزوهايم.آرزوهايم که قد ميکشند انگار نميشود تاب بازي کرد...نگرانش ميشوم هر زمان که تاب ميخورد...مرتب تابش مي دهند...هري مي ريزد...دوست ندارم درخت آرزوهايم قد بکشد...براي دلم ميترسم... ميترسم تاب نياورد...+
2--براي تو
96/4/27
دانش آموز پويا
@};-
سعيد عبدلي
@};- ازقول يکى ازشاگردان شيخ رجبعلي خياط نقل شده که: شبى وارد جلسه شدم، قدرى دير شده بود و شيخ مشغول مناجات بود چشمم که به افراد جلسه افتاد، يکى را ديدم که ريشش را تراشيده است، در دلم ناراحت شدم و پيش خود اعتراض کردم که: چرااين شخص ريشش را تراشيده است. جناب شيخ که رو به قبله و پشت به من بود ناگهان دعا را متوقف کرد و گفت به ريشش چه کار دارى؟ ببين اعمالش چطوراست! شايديک حسنى داشته باشد که تو ندارى!