پيام

عشق بي ساحل
92/5/1

+ حوصلم به شدت سر رفته در حدي که بغض کردم دارم ديوونه ميشم ... بچه ها دعام کنيد ...

عشق بي ساحل 92/5/1

کاش بودي با بالشت تو سرو کله هم ميزديم يا کاراي باحال انجام ميداديم ... خدا جون شکرت

نرگسي بهترين خاطره اي که ميشه بگي رو دوس داري بگو

خب

:-o

عزيزم خوب کرديد خنديد

حالا من بذا برات بگم خواهر :D ، من يه شب ساعت 1 بود داشتم به يکي از دوستام اس ميدادم .. چراغا هم خاموش بود يهو يه چيزي رو روي دستم حس کردم پرتش دادم

بعد يکم گفتم اوني که پرت دادام چقد شبيه سوسک بود

داداشم تو اتاق روبه روم بود درم باز گفتم علي تو چيزي پرت داداي گفت نه و قسم ميخورد تا قسم خورد منو ميگي عينهو فنر پريدم پتو رو پرت دادم گفتم سوسک بود

مامانمم چندشش ميشد رفتم بالا سرش گفتم مامان سوسک اومده اونم همينطور جيغ ميزد منم دسم رو دلم ميخنديدم حالا فکر کن مامانم جيغ ميزنه داداشم با دمپايي دنبال سوسک من پهنه زمين بابامم نظاره گر خلاشه ديگه سوسکو کشت مامانمم هنوز جيغ ميزد

يه مکافاتي تا بالاخره مامان خانوم قبول کرد که ديگه سوسکي در کار نيست

فدات عيب نداره توام حرصشون بده هر از گاهي برو مدرسه کيميا جون آتيش بسوزون طوري که از کله هاشون دود بلند شه از عصبانيت

آجي من مشکلي با حشرات و کلا با اين چيزا ندارم فقط خواستم جيغ مامانمم در بيارم کمي بخندم يک حالي داد ميبيني خواهر تو خونه بنده از بيکاري به چه چيزايي متوسل ميشم؟؟خب ديگه اينم تفريح سالمه خواهر

آره ... قربون مامانم برم که انقد اذيتش ميکنم ... کي طلب بخشش کنم ازش اي خدا ... هر روز اذيت ميکنم من الآن نادمم نرگسي:D :(

فدات نانازم شبت رويايي

*mohadeseh*