باز از سپهر دانش ، سرزد مهي دل آرا کاندر بسيط بينش ، شاهست وفرد ويکتا

از برج دين دهم مه ،مرآت حق تعالي درملک دين دهم شه،سلطان ملک بطحا

سرچشمه ي نقاوت ،عاشر امام هادي -----------

چون صبح نيمه آمد ، ذيحجه را پديدار ماهي شد آشکارا، از برج آل اطهار

يوسف نبود که بيند شاه ، آمده به بازار ورنه يقين بد اورا،از جان ودل خريدار-----------------کو را بدي بمحنت، ناصر امام هادي ---------------

طالع شد از سمانه ، نوري زطور طه ها کز او يکي تجلي ،درطورشد بموسا

با با رقات موسي، با معجزات عيسي آمد شهي که سازد ، زنده دم مسيحا----------------------------از لحن با ملاحت ف صادرامام هادي------------

سر از سرادق دين ،زد کوکب ولايت از پرده رخ فروزان ، شد نير هدايت

يعني دهم امام و، عاشر شه وصايت آن داستان شيران ، توصيف از او کفايت---------------------سير از پي اطاعت ، حاضر امام هادي-----------

آمد مهي که ظاهر ، ازآسمان زهراست آمد شهي که سبط ،تاسع زشاه بطحاست

آمد ولي امري ، کزدودمان طاهاست آمد يگانه شاهي ، کايات حق تعالي است-----------------------آمد مه هدايت ، ظاهر امام هادي----------

آمد شهي که از حق ، بر انس وجان امام است بر جن وانس شاهست ،سردسته ي عظام است

مشکواه پرضيا است ، مصباح خاص وعام است با آنکه مدفن او ، خود کعبه ي انام است-------------بودي به هر مشقت ف صابر امام هادي----------

آمد شهي که اورا ، باب السرا مکانش دادند بعد هجرت ، از شهر وخانمانش

ديدش يک از محبان فآن خواري زمانش از حا غربت او ترگشت ديدگانش------------------------بر او نمودحکمت ، ظاهرامام هادي----------

فرمود گر به ظاهر، ماراچنين مکان است ليکن بباطن امر،مارا مکان جنان است

آنسو نگر که بيني،همواره گلستان است مارا مقام برتر ، زاين دشت وبوستان است---------------------کردش زراه رافت ، باصرامام هادي ------------

رورا چو کردآنسو ، ديد ازجنان نکوتر باغيست پرزاشجار، راغيست پر صنوبر

دشتي پر ازرياحين، صحنيست خوش معطر پر سوسن است سنبل ، پر لاله است واحمر-------------------بنشسته با شهامت ، ناظرامام هادي-----

يارب بحق زهرا ،هم حرمت پيمبر به عز وجاه حيدر،حق شبير وشبر

حق علي هادي ، از حاضرين محضر عفوگناه فرما ُ، بگذرزجرم (آذر)-------------------------کاو راست از خطيئت ، ساتر امام هادي------- *

*-ديوان آذر جلد 1 صص 131 -133-چاپ سوم -1348 شمسي- انتشارات اسلاميه