فرستنده :
كبوترحرم
شنبه 91/8/13
سفرۀ خا لي :
ياد دارم در غروبي سردسرد
مي گذشت از کوچه مادوره گرد
داد ميزد کهنه قالي ميخرم
دست دوم جنس عالي ميخرم
کاسه و ظرف سفالي ميخرم
گرنداري کوزه خالي ميخرم
اشک درچشمان باباحلقه بست
عاقبت اهي کشيد بغضش شکست
اول ماهست ونان درسفره نيست
اي خداشکرت ولي اين زندگيست
بوي نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بي روسري بيرون دويد
گفت اقا سفره خالي ميخريد ؟؟