پيامهاي اتاق
+
*پيامک ويژه ايام تخريب قبور ائمه بقيع *
گرچه تاريک است، در ظاهر ندارد يک چراغ
همچو ايوانِ نجف نور و صفا دارد بقيع
سر به ديوارش زند هر کس از اين جا بگذرد
در سکوتش نالهها و گريهها دارد بقيع
*هشتم شوال سالگرد تخريب قبور ائمه بقيع را به شما تسليت مي گويم*
*او خواهد آمد....*
91/6/24
ابوعلي (معارف اسلام)
بشکند دستي که ويران کرد اين گلخانه را/
در عزا بنشاند او، شمع و گل و پروانه را/
بشکند دستي که هتک حرمت اين خانه کرد/
شيعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد
ابوعلي (معارف اسلام)
در جهان، هم شأن و همتائي کجا دارد بقيع/
چونکه يک جا، چار محبوب خدا دارد بقيع/
نور چشمان رسول و، پور دلبند بتول/
صادق و سجاد و باقر، مجتبي دارد بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
درون قلب جهان، انقلاب گشته بيا/
نفس، بدون تو همچون عذاب گشته بيا/
نظاره کن به فرا سوي مدينه و ببين/
حرم به دست حرامي خراب گشته بيا
ابوعلي (معارف اسلام)
بشنو از اين قبرها بانگ اناالمظلوم را/
تا که مهدي باز آيد، اين ندا دارد بقيع/
تا شود ثابت که نور حق نميگردد خموش/
گرچه ويران شد، جلال کبريا دارد بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
اين گلستان نبيّ بار دگر ويران شده/
چشمهاي منتقم، بار دگر گريان شده/
بعد تخريب بقيع و اين ستم در آن ديار/
گشت روشن، از چه قبر فاطمه پنهان شده
ابوعلي (معارف اسلام)
شب كه تنها ميشود با خلوت روحاني اش/
اي مدينه انـتظار ميهمان دارد بـقـيـع/
شب كه تاريك است و در بر روي مردم بسته است/
زائري چون مهدي صاحب زمان دارد بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
يا رب چه حكمتى است در اين بقعه شريف/
مهمان غريب و بارگه و ميزبان، غريب/
يا رب کرامتي! که زنم بوسه بر بقيع/
سر را نهم به خاک و بگويم بر آن غريب
ابوعلي (معارف اسلام)
جــلـوه جـنـت به چـشم خـاكيان دارد بـقـيـع/
يــا صــفـاي خـلــوت افــلاكـيــان دارد بـقـيـع/
گـر چـه مي تابد بر او خورشيد سوزان حجاز/
از پـــر و بــال مــلائـك ســايـبـان دارد بـقـيـع
ابوعلي (معارف اسلام)
دريغ و درد كه از ظلم دشمنان خدا/
خراب شد همه آثار بى شمار بقيع/
خراب كرد ستم، مشهد چهار امام/
كز آن شرف به سما يافت خاكسار بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
سلام من به مدينه، به آستان رفيعش/
به مسجد نبوي و به لاله هاي غريبش/
سلام من به علي و به حلم و صبر عجيبش/
سلام من به بقيع و چهار قبر ِ غريبش/
نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا/
گرفته باز دلم بهر قبر مخفي زهرا
ابوعلي (معارف اسلام)
نشسته باز دلم پشت درب بسته آنجا/
گرفته باز دلم بهر قبر مخفي زهرا/
آخر يه روز شيعه برات حرم ميسازه/
حرم براي تو شه کرم ميسازه
بيان حقيقت
نه قبله در تو که قبله نماست در تو بقيع / نه کعبه کعبه اهل ولاست در تو بقيع
هزار مرتبه برتر از عرش حق هستي / نياز خانه اهل سماء است در تو بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
گوش دِه تا گريهي زار على را بشنوى / نيمه شبها از دل خونين و حيران بقيع/
اين حريم عشق دارد عقدهها پنهان به دل / شعلهها سر مىکشد از جان سوزان بقيع/
اى جهان آباد کن، برخيز و مهر و داد کن / باز کن آباد از نو، کوى ويران بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
گرچه مىتابد بر او خورشيد سوزان حجاز / از پر و بال ملائک سايبان دارد بقيع /
ميتوان گفت ازگلاب گريه اهل نظر / بى نهايت چشمه اشک روان دارد بقيع /
شب که تنها ميشود با خلوت روحانى اش / اى مدينه انتظار ميهمان دارد بقيع /
شب که تاريک است و در بر روى مردم بسته است / زائرى چون مهدى صاحب زمان دارد بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
در جهان، هم شأن و همتائي کجا دارد بقيع/
چونکه يک جا، چار محبوب خدا دارد بقيع/
نور چشمان رسول و، پور دلبند بتول/
صادق و سجاد و باقر، مجتبي دارد بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
قبور آل پيمبر، خراب و ويران است / فرشتگان همگان اند سوگوار بقيع/
در اين مصائب عظمى ولىّ عصر بوَد / شکسته خاطر و محزون و داغدار بقيع/
حراميان به حرم تا که حاکم اند روا ست / که مسلمين همه باشند شرمسار بقيع
ابوعلي (معارف اسلام)
در بقيع، اشک است که سخن ميگويد و حال، گوياتر از قال است و چشمهاي اشکبار، ترجمان دلهاي داغدار و بيقرار است.