پيامهاي ارسالي
+
وقتي مي خواستم زندگي کنم همه در هارو بستن...
وقتي مي خواستم به راه مرگ بروم گفتند مرگ کسي دست خودش نيست...
وقتي خواستم به راستي سخن بگويم گفتند دروغ است...
وقتي خواستم به شانس روي آورم گفتند خرافات است...
وقتي که توبه کردم گفتند بچهگانه است...
وقتي خنديدم گفتند ديوانه است...
و حال که سخن نمي گويم مي گويند عاشق است...
و اي کاش مي دانستم براي چه زنده ام؟
@};-
سعيد عبدلي
93/12/17
+
بدون شرح
سعيد عبدلي
93/12/17
+
جهان فاني
من عجب ماندم ز کار روزگار
هر که خوبي کرد حالش بد نوشت
هر که بد کرد نام او بهتر نوشت
هر که را کز جاه اوفتاد پست کرد
آنکه را از خاک بود سرمست کرد
هرکه نيکو بود از دنيا برفت
هر که بد بود بر کيان آن نشست
کار دل را کار بي دينان نمود
کار باطل را دليل دين نمود
حسرتا وا حسرتا زين همرهان
من عجب ماندم ز کار اين جهان
@};-
سعيد عبدلي
93/12/17
+
لبه پرتگاه
وقتي خداوند شما را به لبه پرتگاهي هدايت كرد، كاملا به او اعتماد كنيد.
چون يكي از اين دو اتفاق خواهد افتاد:
او شما را ميگيرد اگر بيفتيد يا اينكه يادتان ميدهد چگونه پرواز كنيد.
سعيد عبدلي
93/12/17
+
دنياي نامرد
يه دختر كوري تو اين دنياي نامرد زندگي ميكرد .
اين دختره يه دوست پسري داشت كه عاشقه اون بود.
دختره هميشه مي گفت اگه من چشمامو داشتم و بينا بودم هميشه با اون مي موندم.
يه روز يكي پيدا شد كه به اون دختر چشماشو بده. وقتي كه دختره بينا شد ديد كه دوست پسرش كوره.
بهش گفت من ديگه تو رو نمي خوام برو. پسره با ناراحتي رفت و يه لبخند تلخ بهش زد و گفت:مراقب چشماي من باش .
||عليرضا خان||
93/12/14
+
سپاس اينست که گرچه نيازمندم ولي به نعمات تو همواره سرفرازم
عبادت اينست که گرچه تنهايم ولي به سوي تو در نماز و نيايشم
زيارت من آن شعر و دعاييست که تو را به ياد من بياورد
چيست عبادت بگو با تو نشستن به راز
از همه تنها شدن بر تو شدن در نماز
چيست زيارت بگو خواندن يک بيت شعر
کاردم اندر نظر لطف توي بي نياز
چيست تشکر بگو اين که به ياد تو ام
گرچه منم مستمند ليک به تو سرفراز @};-
* صحرا *
93/12/11
+
معلم سر كلاس فارسي اسم دانش آموز را صدا کرد. دانش آموز پاي تخته رفت. معلم گفت:شعر بني آدم را بخوان.
دانش آموز شروع کرد:
بني آدم اعضاي يکديگرند که در آفرينش ز يک گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
به اينجا که رسيد متوقف شد. معلم گفت: بقيه اش را بخوان!
دانش آموز گفت: يادم نمي آيد.معلم گفت: يعني چي؟ اين شعر ساده را هم نتوانستي حفظ کني؟!
دانش آموز گفت: آخه مشکل داشتم. مادرم مريض
+
دعا کنيد
اگر به عقايد مذهبي و معنوي پايبند باشيد ، به يکي از با افتخارترين روشهاي رسيدن به آرامش خاطر رسيده ايد . اين روش چيزي نيست جز « دعا کردن» .
@};-