شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ عاقد داشت خطبه رو مي خوند آروم زير لب براي عروس و داماد داشتم دعاي خوشبختي مي خوندم! که يکهو آقايي ميانسال که کنارم نشته بود همينجوري با خودش گفت: آخه يه متن عربي چيه که اينا رو زن وشوهر
ميکنه .فهميدم داره به من متلک رو فر ميده صاف تو چشاش زل زدم و گفتم ميذاري دخترت بدون عقد با پسر همسايه شبونه بزنن باغ ماغ .. کم نياورد لامروت گفت اگه همديگرو دوست داشته باشن اره!.. معلوم بود عين بز داره دروغ ميگه رنگ صورتش شبيه جعبه مداد رنگي شده بود
تستش کن :D
بعدا تست ميکنم :)
تست خيلي خوبه:D
هما بانو
:-o
kalanjar
http://parsiyar.ir/kalanjar88/Feeds/8930628/
مادر هما ؟
monaღ
هه
خنده داش مونا ؟
monaღ
اره
نداشت
*نفيسه
بنظر منم خنده داشت از باب تست :D
از بابت تست شايد :)
monaღ
جعبه مدادرنگيو......
اهان :)
*ري را
عجب !
عمو رجب /// ها واللا کيان
بي حجاب :| چه ربطي داشت؟
خب واضح بگو
؟؟؟
يه 4تا فحش آبدار بهش مي دادي! اگر ناراحت شد! ميگفتي اين فحشا فقط چند تا حرف بود..چرا بهت بر خورد...
خخخ اينم حرفيه خداييش
*diafeh*
واح اوح عمو حرفاي بد بد ؟؟؟؟؟؟؟ : ) ) )
درگوشي اجازه ميديد دي:
*diafeh*
هههههههههه
سلام:خطبه عقد محرم واسرار ود دل است ميشود ودنفرکه يکديگر را دوست دارند با هم ،هم صحبت شوند شايد منضورشان صحبت کردن بود واز آن دوست داشتن حوس نه ازآن دوستي دل عاشق !
سلام
بله درسته ... من چند وقت پيش بعنوان شاهد عقدنامه رو امضا کردم براي اولين بار بود حسدکردم آدم مهمي شدم:)
kalanjar
الهههههههههههههههههي....تاحالا اين حس بهت دست نداده بود؟ خدا اجرش بده دامادو....
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top