پيام

دل تنگي ها
90/3/8

+ دوستان يه سوال/ آدم چيکار ميتونه بکنه وقتي يه جلسه مهم توي محل کارش تشکيل شده باشه چهارتا کارشناس هم نشسته باشند به بررسي بعدش يه خانمي که از قضا اسمش رزگل هستش جيغ و داد راه بندازه که بله يه جناب سوسک باشعور و خوش هيکل بالداري تشريف بردند داخل چادر ايشون و گير کردند؟؟!!! آبرو نميذاره براي آدم که:دي

ساقي رضوان 90/3/9

:))))))))))) رزگل راست مي گه ريحان؟؟

:o وااااااي ريحون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

رزگل ابروت را برد اخه اينم همكاره تو داري :)))

ريحون :((

:) البته خانم رزگل از سوسك نترسيده فقط چندشش شده :)

تا حالا موقع نماز گرفتار سوسك شديد؟؟؟ حضور قلب حقير رو هم به هم مي زنه اين موجود چند اور!!! مني كه خمپاره از سرم بيرون كشيدن نفهميدم!!

سلام حاج آقا سنجش...من اتفاقا از سوسک نميترسم...ولي در شرايط بسيار بدي اتفاق افتاد مخصوصا که پرواز ميکرد در يه محيط بسته ...گير کرد تو چادرم ...بعد من براي اين که مراعات جلسه رو کنم ..سعي ميکردم صدامو زياد بلند نکنم ...به خاطر همين يجورايي فشارم افتاد :)

آقاي آيتي:))))))))))))))))))))))))) خيلي خوب بود

چيش خوب بود؟؟؟ سوسكه يا خمپاره هه؟؟؟؟

سلام خانم رزگل...ميدونم شما نميترسيد دليلش هم افتادن فشارتونه :))

خمپاره هه وحضور قلب واينا دي:

اقاي سنجش...کسي باور نميکنه من نميترسم ... چون تجربه زيادي دارم در ارتباط باهاش...ولي از نوع بالدارش بشدت بدم مياد وميترسم...اون هم چون ميترسم بپره روي سرو صورتم :((

ريحون...ميکشمت بيا ببين چجور مسخرم ميکنند :(((

آقاي آيتي ثبت در كتاب گينس رو هم اضافه كنيد :))

حقير قصد تمسخر نداشتم ضمن عذرخواهي نظر رو حذف ميكنم. حلال بفرماييد

آقاي ايتي شوخي کردم ...ميدونم ما ظرفيتمون بالاست :)

:))))))))

خب با اجازه ما مرخص ميشيم . خانم رزگل ببخشيد اگه جسارت شد...قصدي در كار نبود

خواهش ميکنم بزرگواريد/شبتون بخير

رزي:))) تو كه لارج بودي چرا ناراحت شدي؟!؟!:دييييييييييييي

رزي:دي ببين چه كار زشتي كردي:دي برو خودت رو اصلاح كن. خب از سوسك ميترسي ديگه. هركس از يه چيزي ميترسه. يكي كروكوديل. يكي جن. تو از سوسك. خجالت نكش:)))

ريحون خودت بودي چيكار ميكردي؟

ساقي اگه من بودم حداقل اون حركات وحشتناك رو وسط سالن انجام نميدادم. كلا اينجا من دو زار آبرو دارم كه اون رو هم رزي به باد داده:دي آخه هي كوتاه هم نمياد كه. ميگه نترسيدم:)))

:))خدا خفت نکنه ريحون...دم پل صراط که منتظر من بودي به خاطردروغات اونوقت.....

ساقي من ناراحت نشدم شوخي بود :)

خب بالاخره يه حركتي ميكردي كه سوسك رو از خودت دور كني ديگه:دي

رزي صبح كه ديدي شاهد هم داشتم جيغ زدي. حركات رو هم كه كاملا واضح بود. ديگه چي چي دروغه اين وسط؟؟!!:دي

ساقي بعدا برات توضيح ميدم چجوري بود :)))

واي نه رزي! ميخاي فشار منم بيفته؟!؟!:دييي با ريحون بودم

نه اخه بايد بگم چرا نميشد ازخودم دور کنم:)))

ساااااااااااااااااااااااااقي !!!!!!!!!!!111

اي بابا ساقي جان. شما اين موجود رو نشناختي. حركاتش هم خارق العاده است:)

ئه نظر من كوش؟؟؟ چيه رزي؟؟؟

ساقي جان جسارتا من پاك كردم. الان تو خ برات توضيح ميدم.

مگه چي بود توش؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وا !!!!!!!!!!!