پيام
+
ده خراب است وکدخدا درخواب
رعيت آشفته,بي خيال ارباب
چشمه خشکيده,آسمان تبدار
خالي از عشق,کوچه ي مهتاب
آنکه ميدزد عشق ونان ازما
اهل آبادي است خانه خراب
دَردَم اين است,ميزند مستي
حد به لبهاي برده نام شراب
پشت پرچين باغ مي خندند
يک دو کرکس به بندبال عقاب
آنکه مسئول حفظ جنگل هاست
با تبر ميکند حساب وکتاب
پنجه در پنجه, گرگ ها آزاد
گردنِ بره هاست زخم طناب
||دختر دوست داشتني||
95/12/15
آواي روستا
حامي شير بچه آهو ها....مي خورد ظهروشام جوجه کباب....سخت عجيب است مرددنيا دار....مي دهد وعده مان بروز حساب...حالمان کهنه,سال نو حرف است...عيدوتعويض آب ورنگ نقاب...ماوتدبير رنج خودکرده...اي خدا کم کن اندکي ز عذاب...#مهدي.زکي زاده
انديشه نگار
بسيار عالي
آواي روستا
{a h=vvvhjfhjghjgjkhjgg}2 بيخيال{/a} نفرماييد قربان...مربوط به زمان قديم درنظر بگيريد...الان که شکر خدا چنين نيست
آواي روستا
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} سپاس