فرستنده :
محمد حسن اسايش
شنبه 92/9/23
چوشمعي سوختم از داغ مرگ ودرد هجرانت (زبان حل حضرت زينب با
چوشمعي سوختم از داغ مرگ ودرد هجرانت
ولي پروانه سان کردم فدا جان را به قربانت
اگر چه جان ندادم کربلا در پيش نعش تو
ولي صدبار مردم از براي لعل عطشانت
به هر درد ومصيبت با تو همکاري نمودم من
که تا تکميل گردد انقلاب وعهد وپيمانت
توخون از حنجرت ميريخت، من ازديده اشک غم
چو ديدم پاره پاره پيکر صد چاک عريانت
تودادي اصغر واکبر به ميدان فداکاري
بلي من هم نمودم کودکانم را به قربانت
تورا سر بر سنان بشکست ، من از چوبه ي محمل
هلال آسا چو ديدم بر سر ني رأس تابانت
مرا چون گنج در ويرانه جادادند ، واحسرت
تورا در مطبخ خولي عدو بنمود پنهانت
توداديسينه را در پيش تيغ ونيزه ، من بازو
به پيش تازيانه از براي حفظ طفلانت
توکاخ ظلم را لرزاندي ومن سر نگون کردم
چو چو ب خيزران آمد زکين بر درز دندانت
ولي اين غم کشد من را که بايد بي تو بر گردم
بسوي خانه ي بي صاحبت ، با اين يتيمانت
تودادي (کربلايي)را دو چشم پربکاء اما
من اورا افتخار خادمي بهر عزيزانت
--اثر طبع نادعلي کربلايي)پدر سه شهيد-به نقل از : شکوفه هاي غم
ص200-انتشارات خزر -تهران---