فرستنده :
محمد حسن اسايش
دوشنبه 92/12/19
فلک داني چه ظلمي از تو برزهراي اطهر شد چه بيدادي زتو بر فاطمه بعد از پيمبر شد
مگر آن گفته هاي شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد
بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه مني چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد
همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دريده نامه ي ارثش زخصم شوم کافر شد
نخشکيده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرايش شعله آور شد
دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلويش شکسته آن چنان از ضربت در شد
نبود بس سينه اش را ناله هاي جانگداز غم که آزرده زميخ در زاعداي ستمگر شد
نبود بس تيرگي روز در چشمش زهجر باب که نيلي آنچنان از سيلي آن رخسار انور شد
زضرب تازيانه دشمن دين بازويش راخست مصيبت ديده اي را تسليت آنسان مقرر شد
چرا حبل جفا بر گردن حبل المتين بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شير داور شد
قضا بر بست دست شير حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد
ز لطف مرتضي و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثيه خواني ، مدامي شغل (آذر) شد .
اثر طبع آذر خراساني -به نقل از جلد اول ديوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسي انتشارات طوس----------
فرستنده :
مهدي رهبرزارع
شنبه 91/3/27
رفيقان بر سه نوعند گر بداني
زباني اند و ناني اند و جاني
به ناني نان بده از در برانش
محبت کن به ياران زباني
وليکن يار جاني را نگه دار
به پايش جان بده گر ميتواني
يــــــــــــال كــــــرج
فرستنده :
محمد حسن اسايش
پنج شنبه 90/8/12
مرثيه در مصيبت امام محمد باقر(عليه السلام)
فلک تاکي سر کين باعزيزان خدا داري جفا تاچند با آل رسول دوسرا داري
زبستان رسالت سروها کز داس کين کندي چه کج بازي که با آزادگان مصطفي داري
فلک گلزار احمد را زراه کين خزان کردي نه شرم از مصفي داري، نه از حيدر حيا داري
زداس کينه برکندي شجرهاي ولايت را سر کين ازچه با آل علي مرتضي داري
فلک گلهاي زهرا را زراه کينه در دوران بصد محنت ،بصد زاري بخواري مبتلا داري
محمد آنکه زالقاب شريفش يک بودباقر گه از هشام ،گه زعبدالملکبروي جفا داري
شه بحرالعلومي را که پشت دين قوي از اوست به پشت زين زهر آلوده بهرش از چه جا داري
گهي زيد ستمگر مي کند دعوي ارث ازاو گهي خونين دلش ازکينه ي خصم دغا داري
زجور زيددون،وازکينه وبيداد ابراهيم بهار عمرشه را درکمين باد فنا داري
ززهرزين دوپايش گشت آزرده، زپا افتاد زبسترخفتنش نالان جميع ماسوا داري
سه روزش جابه بستردادي وبگذشت ازدنيا ازين ماتم بگردن صادقش شال عزا داري
بکش آه از جگر (آذر)زجور چرخ بداختر بگوتاچند اي چرخ فلک جور وجفا داري*
*-جاج غلامرضاآذرحقيقي -مداح اهل بيت-مشهد -به نقل ازديوان آذرجلد اول-صص92-93
چاپ سوم-سال 1348 شمسي-اداره ي فرهنگ وهنر خراسان بزرگ