فرستنده :
سحر
پنج شنبه 91/8/25
محرم شد از غم نگاهم گرفت / به سوزانترين اشک، آهم گرفت
شکست در گلو بغض سوزان من و / عطر حسين روح و جانم گرفت . . .
السّلام عليک يا ابا عبد الله . . .
فرستنده :
سحر
سه شنبه 91/8/2
خدايا
از عشق امروزمان چيزي براي فردا کنار بگذار.
نگاهي ،
يادي ،
تصويري ،
خاطره اي
براي هنگامي که فراموش خواهيم کرد
روزي چقدر عاشق بوديم
فرستنده :
محمد حسن اسايش
سه شنبه 90/6/8
رنگ پوست: سفيد
بيني: متوسط علايق من
از نگاه ديگرانفرستنده : اسايش دوشنبه 7/6/90
شدم زهجررخت بيقرار ، مهدي جان کشد مراغم اين انتظار، مهدي جان
نه آنکه سوخت فراق تو ،جان من تنها بسوخت جان جهان زاين شرار، مهدي جان
بهار بي گل روي تو بي صفاست ،يقين چرا که بي تو نباشد بهار ، مهدي جان
زيمن بودنت بر پاست اين جهان ، ورنه نبودکون ومکان پايدار ، مهديجان
تويي که مظهرعدلي ودادوصلح وصفا بقي وحجت پروردگار، مهدي جان
شريعت نبوي را تو حامي اي ويقين که نيست جزتو شريعت مدار ، مهدي جان
عدو کشد صف وقصد هدم دين دارد بيکه جز تو بدين نيست يار ، مهدي جان
بر آستانه ي چشمم بيا قدم بگذار که جان به راه تو سازم نثار ، مهدي جان
بياکه چشم جهاندرره تو منظر است رمدکشيده وهم اشکبار ، مهدي جان
بيا زپرده ي غيبت برون که دشمن دين کند زصولت ماهت فرار مهدي جان
بيا سرير عدالت تو نصب کن که تويي يگانه مرد عدالت شعار ، مهدي جان
بيا که خصم زهر سو نموده حمله بدين بيا که شيعه ندارد قرار ، مهدي جان
بيا ومرهم ودارو بدرد مادر نه که شد زضربت در، بي قرار ، مهدي جان
بيا که(عابدي ) خسته دل زفرقت تو مدامش ، آه وفغان گشت کار ، مهدي جان*
*-صص60-61-کتاب سرودهاي مهدي -گرداورنده :حسنحقجو-قم-انتشارات قلم