شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ غم اين خفته ي چند، خواب در چشم ترم مي شکند...
مي تراود مهتاب / مي درخشد شب تاب / نيست يک دم شکند خواب به چشم کس وليک / غم اين خفته ي چند / خواب در چشم ترم مي شکند / نگران با من استاده سحر / صبح مي خواهد از من / کز مبارک دم او آورم اين قوم به جان باخته را بلكه خبر /
درجگر خاري ليكن/ از ره اين سفرم مي شکند/ نازک آراي تن ساق گلي/ که به جانش کشتم/ و به جان دادمش آب/ اي دريغا به برم مي شکند/ دست ها مي سايم/ تا دري بگشايم/ بر عبث مي پايم/ که به در کس آيد/ در و ديوار به هم ريخته شان/ بر سرم مي شکند
مي تراود مهتاب/ مي درخشد شب تاب/ مانده پاي آبله از راه دراز/ بر دم دهکده مردي تنها/ کوله بارش بر دوش/ دست او بر در، مي گويد با خود/ غم اين خفته چند/ خواب در چشم ترم مي شکند
نيما يوشيج
امروز داشتم تو زبان فارسي پيش ميخوندمش تا معنيشو حفظ كردم دهنم سرويس شد
به دهها و صدها مناسبت. زخمهاي کهنه دل.
حالا درمانش شعره يا ذكره ؟
هر چي باشه، به احتمال قوي تفلسف نيست :دي
اونكه بله ، شكي نيست ، خصوصا غربي و يونانيش !
غم هاي دل برون ميريزم تا غم ديگران به دل ريزم شعر نو از خودم سرودم بعد هزار سال به مناسبت ورود به فيد هاي برادرم آقاي فخري:)کنيز فاطمه/نرجس خاتون عيبي نداره که من دو تا وب دارم:)
ساعت ویکتوریا
سيدمحمدرضا فخري
رتبه 16
144 برگزیده
2378 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top