پيامهاي اتاق
+
سه داستان کوتاه زيبا 3 ثانيه وقت ميگيره:
روزى روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها يك پسربچه با خود چتر داشت ،
اين يعني ايمان...
كودك يك ساله اى را تصور كنيد زمانيكه شما اورابه هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند اورا خواهيد گرفت اين يعنى اعتماد...
zahra.mhd
93/12/15
زهرامحمودي
هر شب ما به رختخواب ميرويم ما هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال ساعتمان را کوک ميكنيم اين يعنى اعتماد..
برايتان "ايمان ، اعتماد و اميد به خدا" را آرزو ميکنم
.: صداي باران :.
بسيار زيبا اجي
زهرامحمودي
مرسي عزيزم
+
کودکي از پدر فقيرش يک جفت کفش نو خواست
پدر بهش گفت اين 1000 تا چسب زخم رو بفروش تا برات کفش بخرم...
بچه نشست با خودش فکر کرد؛ يعني بايد آرزو کنم 1000 نفر يه جايشون زخم بشه تا من کفش بخرم؟ ولش کن، همين کفشاي پاره خوبــــــــــــــه...
خدايا!!
گاهي دلهاي بزرگ را آنچنان درون سينه هايي کوچک ميگذاري که شرمسار ميشويم از بزرگي که براي خود ساخته ايم...
zahra.mhd
93/12/15
+
دلم گرفته چيکارکنم......
زهرامحمودي
93/12/17
+
آجي ها ي عزيز سلام......من از دست بعضي هاتون بدجور ناراحتم پس چرا هيچي نميفرستين؟؟
زهرامحمودي
93/12/17
+
آجي هاي گلم سلام....عزيزان با اجازتون مي خوام اسم اتاقو تغيير بدم ..فک مي کنم خيلي رسميه....به نظرتون چي بذارم.؟؟ يه اسم دخملونه ي خوشمل....نظرتونو حتما بگين....شب بخير...باي
زهرامحمودي
93/12/17
+
حکايت من ،حکايت کسي است که عاشق دريا بود ، اما قايق نداشت ؛ دلباخته سفر بود ، اما همسفر نداشت ؛ حکايت کسي است که زجر کشيد ، اما ضجه نزد ؛ زخم داشت ، ولي ناله اي نکرد ؛ نفس ميکشيد اما همنفس نداشت. خنديد ، غمش را کسي نفهميد.
.: صداي باران :.
93/12/17