بسم الله الرحمن الرحيم
درود بي پايان برپيامبراکرم صلي الله عليه وآله وسلم وعترت مطهرآن بزرگوار به ويژه مولا وسرورمان حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفدا.
اما بعد : جامعه بشري به دودسته قابل تقسيم مي باشند جامعه ساکت ومرده وجامعه متحرک وپرسشگر که به آن جامعه زنده مي گوئيم موتورمحرک کشتي جامعه بشري افراد ايجامعه است يکي ازجامعه بشري تشنه ومحروم امت اسلامي افغانستان است که چون گله ورمه بي چوپان رها است وگرگها ي دررنده آنهارا درهرسمت وسوپاره کرده ونابود مي نماينددراين مورد مقاله اي نوشته ايم که دراختيار خوانندگان ميگذاريم تاشابد فريادي باشد که به گوش انسانهاي دلسوز برسد انشاالله! بسم الله الرحمن الرحيم
افغانستان سرزمين تشنه
اينجانب به عنوان يك فرد فرهنگي كه درد هجرت و تحقير را چشيده يك سالي را در وطنم افغانستان سپري كرده و در شهر هاي چون هرات و مزار و کابل و شبرغان و...گشت و گذاري داشتم ، در اين شهرها اخلاق ، حرکات و جوش و خروشهاي متضادي را مشاهده مي نمودم ، البته دور از انتظار هم نيست زيرا سالها است كه مردم با روحيه هاي متفاوت و انگيزه هاي طايفه اي زندگي نموده و شاهد قدرت طلبي هاي متعدد بوده اند، از قبيل اقتدار گرايي فرماندهان و رهبران احزاب و همچنين تحجّر گرايي جنبش به اصطلاح طالبان ، اين جست و خيزها توده ي مردم را عقده اي ساخته ، در نتيجه واکنشهاي متفاوت از خود نشان مي دهند.
در عين حال در ميان تمام اين مردم يك شورو هيجان شگفت آوري در همه زمينه ها ديده مي شود و همه تشنه اند و دنبال آب مي دوند و در تلاش رفع عطش خويش اند، به عنوان مشت نمونه خروار،موارد زير را يادآور شوم :
1- هنگامي كه در هر کوچه و پس کوچه شهرها گذر ميكني ، آموزشگاهها و کلاسهاي آموزشي متعدد ر ا مي بيني از قبيل آموزش قرآن ،خطاّطي ، انگليسي ، فرانسوي و آموزش کامپيوتر و...
با توجه به اينکه اين آموزشگاهها زياد است و پول هم درقبال آموزش در يافت مي کنند، لكن فرزندان اين مرز و بوم در سنين مختلف بايك جنب و جوش خاص، به سمت اين آموزشگاهها در حرکتند، استقبال شايان و چشمگيري دارند كه تحسين برانگيز است ، از طرف ديگر مدارس دولتي از کثرت جمعيت به جوشش آمده كه به هيچ وجه پاسخگو نيست . البته كه اين موج اميد وار کننده است و تشنگي وافر اين مرز و بوم را در جهت سواد و تعليم نشان مي دهد، ولي کمبود کتاب هاي درسي و مطالعاتي و اجتماعي عطش اين قشر را افزون نموده ، گوش شنوا و قلب تپنده اي را مي طلبد كه بشنود و بتپد.
2- در هر ماشيني كه سوار مي شوي ! كست هاي موسيقي متفاوت روشن است ، آن هم باصداي بسيار بلند و به زبانهاي مختلف ، موسيقي ايراني، هندي ، عربي، پشتو، و... كه خيلي از راننده ها تنها به همان ساز و آهنگ آن دلشان خوش است. به عنوان نمونه به مورد زير عنايت نماييد:
از مزار تا کابل سوار ماشييني به نام تونس بوديم ، كست موسيقي همچنان روشن بود گاهي به زبان دري ، گاهي پشتو، گاه هندي و...كه ما تنها دري آنرا مي فهميديم ، البته ترانه هاي آن درسطح پايين وعشق ظاهري مي چرخيد.
جوانهاي كه همراهم بودند، گفتند: خليفه جان سر هامان به درد آمد، چند لحظه همان تيپ را خاموش كن .او نيز نامردي نكرد و براي لحظاتي قبول كرد.بعد از مدتي به زبان آمد و گفت: يك كست بانم به زبان دري مي مانم ، بيخي گوشكايم براست مي زند.
3- سينماها و تلويزيونها ي مجهّز به ديجيتال و ديش آنتن(ماهواره) ، افلام مبتذل و رسوا را نشان مي دهند همچنين عکسهاي سكس مختلف چاب شده و براي توزيع و ترويج فرهنگ برهنگي در همه نقاط شهرو برسر هر چهار راه وجود داشته و جهت فروش عرضه مي گردد. به عنوان نمونه:
روزي در کابل كنار جوانكي كه از اين عکسها مي فروخت ايستادم تا باحال و هواي جوانها و نوجوانهاي آن ديار آشنا شوم ، نوجوانكهاي با لباس و کفشهاي کهنه پيرامون او جمع شده بودند و عکسهاي عرضه شده را پايين و بالا نموده و براي خريداري جدا مي کردند، به آنها گفتم : عزيزان آيا پول دادن به اين عکسها حيف نيست ! بجاي خريدن اين عکسها برويد ميوه اي يا يك غذاي خوبتر بخريد،تا جان بگيريد، يك نگاه سؤ ال بر انگيز و معناداري كردند و چيزي نگفتند بعد سرم را انداخته راه افتادم ،هنوز چند قدمي دور نشده بودم كه يكي از آنها از پشت سرم صدا زد و به لهجه افغاني گفت: اي كا كا چرا پول دادن به اين عکسها حيف باشد؟ سينه را سي كن سينه را و عکس زني را كه در دست داشت و برازندگي هاي اورا نشان مي داد به من ارائه مي كرد! خلاصه عکسها سكس و سي دي هاي مبتذل فروشش فراوان ، در نتيجه زنهاي افغاني مدلهاي مختلف و پوشيدن لباسهاي متنوع را بايك عشق تمام تجربه مي كنند .قطعا اين اعمال روي كودكان و نونهالان تأ ثير گذاشته روح و روان آنها را نشانه مي گيرد.
4- استخدام سكرتر زن براي هر وزير و مدير و رئيس و همچنين رشوت گيري علني و گزاف سرجاي خود كه دراين جهت نيز مسابقه است به عنوان نمونه عريضه اي را برديم نزد دفتردار وزارت داخله براي امضا درقبال آن هزار افغاني خواست وقتيكه آن مبلغ را نداديم ورقه عريضه را پاره كرد ؛ شايد بااين عمل عطش اقتصادي خود را مي خواهند رفع نمايند.تواز اين مجمل مفصل آنرا درياب!
5- ساخت و ساز خانه و کاشانه داراي شور خاصي است ، همچنين ايجاد شرکت هاي ساختماني در هر گوشه اين ديار به چشم مي خورد كه نشانه عطش عمراني مردم است ، از خارجي ها آنچه به چشم مي خورد ساكن بودن درخانه هاي لوکس و سوار بودن بر ماشينهاي لوکس است به ضميمه استخدام دختران جوان و خوشكل افغاني به عنوان سكرتر و مترجم .
خلاصه كنم آنچه را که از اين مجموعه توانستم به دست بياورم اين بود كه بگويم : واقعاً افغانستان يك سرزمين تشنه است! مردم آن براي رفع عطش خود به هر سمت و سو مي دوند تا سيراب شوند.
نمي دانم كه کي كمر بسته تابه مردم سراب و به چه كسي آب نشان دهد، بازهم نمي دانم ؟ تنها اميدوارم كه اين شور و هيجان سرانجام مثبت داشته باشد و رسالت به دوشان حقيقي از خواب غفلت بيدار گشته و كوله بار خود را بركول انداخته و هدايت به آب زلال و فرح زايي حقيقت را پيشه خود ساخته کوتاهي نکنند ، كه فردا دير است.!
سرزمين قابل غرس
از آن جا كه افغانستان سرزمين بكر است ومردم آن ساده و بي آلايش و اکثريت بي سواد براي غرس هر نوع نهال آمادگي كامل دارد .
نهال غرس گران براي به ثمر آوردن درخت هاي ميوه اي خويش با كودهاي لازم و رشد دهنده درتلاشند تا از كشت خود محصول بگيرند.آنهاييكه به فكر ايجاد بوستان شاداب هستند، نبايد خاموش بمانند تا فرصت طلبان بهره خود را بگيرند ما همچنين در خواب بمانيم شايد باور تان نشود براي اينكه بپذيريد ناگزير به نكات زير توجه نموده و تعمق نماييد:
1- آمريكاييها پيش از ماه مبارك رمضان سال 82 در برخي از استانهاي افغانستان هيأتي اعزام مي كردند تا از روحانيون افرادي را انتخاب كرده براي اعزام به آمريكا آماده نمايند، در نتيجه پاسپورتهاي آنها را آماده ساخته و زمنيه را براي اعزام آنها مهيا نمودند.حال چه مقصودي را دنبال نموده و بناي كدام معامله را داشتند هنوز نمي دانيم! به هرحال اين حركت خود خيلي حرف دارد، و ناقوسهاي بيداري را به صدا در مي آورد.
2- همچنين تعداد ي از دختران چيني در همان سال وارد افغانستان شدند تا اشاعه فحشا نمايند .در شهر کابل پايگاه گرفتند.چند صباحي نيز مزخرف بازي درآوردند.
3- آري كبك گيرهاي فرصت طلب دامهاي فراواني را براي شكار مغز جوانان به كار گرفته اند.
4- وهابيها با ايجاد دانشگاه در برخي از مناطق و ايجاد مراكز آموزش قرآني ازجمله در هرات و مزار شريف و ساختن مساجد ، فرستادن نيرو و حمايت از دارالقرآن هاي موجود و مولوي ها به صورت آرام و جدي به پيش مي روند.
5- مسيحيها تحت عنوان بازسازي وموسسه هاي كمك كننده دنبال نفوذ خويش و اجراي برنامه مشخص بوده كار خود را بادقت كامل انجام مي دهند
6- اسرائيليها و كريم آغا خان و....هركدام دنبال گرفتن ماهيهاي لذيذ خويش مي باشند.
پس چرا مابه فكر غرس نهال پرثمر نباشيم و از افراد سالم بهره نگيريم با اينكه سرزمين و مردم و آب آبياري آن متعلق به ما است.!
ميدان مسابقه فرهنگي
از زماني که دوران حکومت تفنگ و تفنگ سالاري رو به افول گذاشت، سير حرکت به سوي قلم و قلم انديشي به چرخش افتاد که انسان بايک نيم نگاهي اين مطلب را نيز مي تواند دريابد.
در نتيجه ميدان جهت تقابل فرهنگهاي مختلف باز و مسابقه براي به دست آوردن سکوهاي امتياز آماده گشته ، چه کسي در اين ميدان پيروز خواهد گشت و گل آخر را که خواهد زد؟ بايد منتظر بمانيم آنگاه قضاوت کنيم!
تيپ هاي مختلف باگروه هاي ورزشي مجرب همراه با تجهيزات کامل و مدرن و ترويج فرهنگ برهنگي با شعار برهنگي فرهنگي وارد ميدان گشته دنبال کسب امتياز و به دست آوردن مدال سيادت اند.
بر همين اساس از نشريه هاي فراوان حمايت گشته و مؤسسه هاي فرهنگي متفاوت مورد ترغيب هستند. لکن متأسفانه جاي تيم ورزشي و نمايش فرهنگي ما مسلمانان و کشورهاي اسلامي کم رنگ است !!
غربيها تحت عناوين مختلف و به بهانه بازسازي با تمام جديت وارد ميدان گشته از هيچ تلاشي دريغ نمي ور زند ، به نظر ميرسد که آنان خوب معني و مفهوم شعر علامه اقبال را دريافته اند که گفته : آسيا يک پيکر آب و گيل است افغان ستان درآن پيکر دل است.
زيرا تحرک پيکر با دل است و تسخير دل به معني مسخّر نمودن همه پيکر است ، شايد به همين دليل ؛ چنانکه افغانستان در دوران جهاد و تفنگ به دوشي ميدان تقابل اسلام و کفر ؛خدا و طاغوت بود در دوران جهاد فرهنگي و سيطره قلم نيز چنين است.
در زمان جبهه و جهاد فيزيکي و تفنگ به دوشي سنگر معين بود و تشخيص آن خيلي مشکل نداشت اما اکنون که دوران تغيير يافته و زمانه رنگ باخته ؛ شناختن جبهه ها, خود کاري است که کارشناس مجرب مي خواهد.%
اگرچه عزيزان مسلمان خاموش ننشسته و سنگر هارا خالي نکرده وخالصانه مي کوشند تا پرچم توحيد را همچنان استوار و سرافراز نگهدارند و نگذارند که غبار فحشا و فساد چهره آنان را بيالايند.
در نتيجه بر دل سوزان است که به خود آمده و از خواب غفلت بيدار گرديده در جبهه دين زدايي اين عزيزان را تنها رها نکرده دستان آنان را با گرمي فشرده حمايت بي دريغ خود را با تمام توان به نمايش بگذارند زيرا توجه و اهتمام به مسايل مسلمانان و جامعه اسلامي از واجبات و ضروريات اجتماعي است به درجه اي که در روايات ديني آمده :
من اصبح ولم يهتم بامورالمسلمين فليس بمسلم .
يعني يک مسلمان بيدار دل؛ حق ندارد که شب را بدون اهتمام به مسايل مسلمانان به صبح برساند. پس چرا ما غافل مانده ؛ سنگرها را خالي بگذاريم و هر کدام به بهانه اي از مسؤليت شانه خالي نماييم ؟ درحالي که سنگر و مردم و زمان و... همه متعلق به ما است.
انقلاب فرهنگي
وضعيت فرهنگي و تلاش شبانه روزي در افغانستان از ناحيه غربيها يک تحول فرهنگي جدي و عظيم را درپي خواهد داشت؛ .
افغانستان که از شدت عطش فرهنگي نفس نفس مي زند و زبانش براي رسيدن يک قطره آب در کامش خشکيده ، نيازمند آب زلال فرهنگ ديني و اسلامي است تا با آن عطش خود را رفع نمايد. اگر از ين عطش هلاک گردد و ما آب حقيقي را بر لبان خشکيده و بي آلايش آنان نرسانيم چه خواهد شد؟!
و اگر از آبهاي گنديده نوشيدند ؛ هزاران مرض واگير را همراه خواهد داشت ، که تداوي آن کاري سخت و طاقت فرسا خواهد بود . بايد پيش از هجوم امراض به فکر واکسينه نمودن باشيم.%
محموله هاي فرهنگي و حاملان آنها تنها مي توانند شبنمي باشند که اين لبهاي خشکيده را تر بسازند و بس ، رفع عطش نمي توانند.!
پس بياييد براي رساندن آب به تشنگان کربلا با رساندن کتب مورد نياز و وسايل فرهنگي صوتي و تصويري و مبلغين لازم و توانا ي به روز ، براي مقابله با ابتذال فرهنگي وارد آن سرزمين گرديم ، تا از اين فرصت بهره گرفته و تحول و انقلاب فرهنگي را به نفع آرمانها و اهداف مقدس سوق داده ،نتيجه مثبت بگيريم ،فرصت را گوهرگرانبها بشماريم که به فرمايش حضرت امير(ع) : الفرصه تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخير.!
دين زدايي خزنده
ازآنجايي كه اسلام زمينه ساز حيات طيبه است اززمان ظهوراين دين طاغوتيان دچارترس ووحشت گرديده احساس خطر نمودند،بدين جهت براي مبارزه با ارزشهاي اسلامي وبي محتوا ساختن آن بادسيسه هاي گوناگون وارد ميدان شدند. يك روزعنوان خلافت وامامت راهدف گرفتند وروزي ديگر به اختراع مذهب پرداخته وآن راترويج كردند، وزمان ديگر قلم بدست گرفته خرافات وتحريفات وارد جامعه ديني مسلمانان نمودند،هرچند مشكلاتي رابه بارآورد ولي اسلام همچنان بالنده ماند.
ا ين مباره رابدودسته دروني وبروني مي توان دسته بندي كرد.
درقرون اخيرقدرتهاي بيروني سردمداراين مبارزه بودندكه جامعه اسلامي را نشانه گرفتند.گسترش استعمارامپراطوري انگليس كه خيلي ازجاهارا درنورديده بود، باورود درافغانستان شكست خورده وبه زباله دان تاريخ دفن شد ، رقيب چكمه پوشش زمينه را مساعد ديده حركت جدي دين زدايي راباشعاراين كه دين افيون توده ها است وارد عرصه گشت وكليد قدرت را دراكثركشورهاي اسلامي بدست گرفت وبالاخره وارد افغانستان شد تادين مداران را نابود ساخته به آرزوهاي ديرين خويش نايل گردند اما به عكس باشكست مفتضحانه روبروشد به حدي كه موجوديت خودرا ازدست داد ومسلمانان جهان با اين رشادت دليرمردان نفس تازه كشيدند(پس مي توان افغانسات را مدفن ابرقدرتها خواند) به هرحال اين حركت مي رفت تا زمينه حكومت جهاني اسلام را فراهم نمايد كه ابرقدرت غرب درعصر رشدارتباطات وتكنولوژي يكه تاز ميدان شده وحركت خويش راازافغانستان شروع كرد دليل اين امرهم شايد اين باشد كه افغانستان قلب قاره آسيا ومردم آن سد پولادين دربرابردسيسه وتوطئه هااست.
درجامعه كه دين هستي وهويت او شمرده مي شود گرفتن باورهاي ديني درواقع نفي شخصيت وهويت ارزشي آن جامعه است، چون جامعه ديني باهمان باورهاي ديني زنده است وآرامش دارد.
غربيها وطرفداران بي ديني بادرك اين موضوع وتجربه حكومت كليسا براي جامعه هاي مذهبي وفقير برنامه ريزي كرده اند، تابد ين وسيله به مطامع شوم خويش نايل گردند.
اجراي آزمايشي اين برنامه رااكنون ازطريق مردم مسلمان افغانستان تجربه مي نمايند كه البته درصورت توفيق به آن نقطه اكتفا نكرده بلكه سرزمينهاي ديگررا نيزنشانه ميگيرند؛ چنانكه ازطريق برنامه نرم افزاري اين كاررامي كنند.
درافغانستان اين حركت به صورتهاي زيرتاكنون دنبال شده وازمراحل خاصي عبوركرده است كه به صورت گذرا فهرست مي شود:
الف: گام اول:برنامه ي سخت افزاري:
1- نخست تلاش شد تا روحيه جهادي ازمردم گرفته شود وبعدبا راه اندازي جنبش طالبان ديدمردم وجهانيان نسبت به اسلام ومسلمانان تغييربيابد.
2- آنگاه باشعار مبارزه باتروريست وتأمين امنيت مستقيم وارد كشورشدند تابدين وسيله استقلال ملت راسلب نموده ،اهداف جهادرا نشانه بگيرند ودرعين حال ثروت وذخاير ملي وآثارتاريخي وباستاني رابه يغما ببرند.
3- واردنمودن وسايل ترويج فساد وگسيل داشتن فاحشه ها ودراختيارگرفتن دختران وزنان( باعنوان مدير ومنشي ومترجم ونظافت چي وغيره باشعارتساوي زن ومرد ودفاع ازحقوق زنها،) تابدين وسيله بتوانند غيرت ديني وايماني وناموسي راازمردم مسلمان بگيرند.
4- هجوم تلويزونهاي ماهواره اي وكابلي بي سروپا (بابرنامه هاي مستهجن وترويج فرهنگ برهنگي باشعار برهنگي فرهنگي وآزادي بيان) تازمينه تبليغ اديان غيراسلامي وترويج انديشه هاي انحرافي فراهم شود.
ب: گام دوم نرم افزاري:
1- اكنون اين مراحل راپشت سرگذاشته اند به شبهه افكني جهت تغييرمغزها وبي اعتبار ساختن متون مقدس اسلامي پرداخته اندازقبيل تحريف قرآن وبي معنايي قرآن وترجمه آن به فارسي دري بادخل وتصرفهاي مضر.
2- حمايت ازكساني كه نسبت به مقدسات ديني دهن كجي مي نمايند؛ كه پناهندگي دادن به فردي بنام عبدالرحمان كه آيين مسيحيت را اختياركرده بودوحمايت ازكسي كه حكم ارتدادرا موردمناقشه قرارداده بود،به عنوان نمونه مي توان يادآورشد.
اگرچه اين حركت حساب شده زمينه سازتحرك فرهنگي وتعمق انديشي بوده ورشدفكري رافراهم خواهدكردبشرط اينكه جهت دهي حساب شده صورت بگيرد.
درعين حال بردلسوزان دين وامت اسلامي است كه ساكت نمانند تا باسيل مهاجمات فكري روبرو گشته وتنها به فكردفاع باشند، بلكه بايد بابرنامه ريزي درست به ترويج وآلايش فكراصيل اسلامي پرداخته دنيا رابه سوي انديشه اسلامي وحيات طيبه بكشانند.اين كارمي طلبد كه هجوم فكري ازطرف جامعه اسلامي باشد، باتوجه به هماهنگ بودن اسلام بافطرت انساني، پيشرفت فرهنگ اسلامي چندبرابرخواهدشد!
انديشمندان ،مراجع وعلماي حوزه ديني ونهادهاي ذيربط باتوجه به امكانات ونفوذي كه دارند چه مي كنند دنبال چه امري مي باشند؟!؟
فالله خيرحافظاوهوارحم الرحمين
افغانستان در بحران وهابيت
کشور مظلوم افغانستان دچار چالشهاي گوناگون اقتصادي،سياسي،منطقه اي،قومي،مذهبي و طايفه اي مي باشد که هر کدام به نوبه ي خود جامعه و زندگي دريک محيط را فلج ساخته امان و امنيت را از زندگي ميگيرد،محيط را تبديل به جهنم ساخته و شيريني زندگي را به کام انسان تلخ مي سازد.
دشمنان دين ،استقلال،عزت ،آزادي و آزاده خواهي از هر حربه و وسيله براي بهره اي خويش استفاده کرده و امت اسلامي را مشغول نگه خواهند کرد. چنانکه تا هنوز راههاي گوناگون را در اين کشور تجربه کرده اند.
هم اکنون که همه اين دسايس رنگ باخته ،ازايادي خود ساخته اي بنام وهابيت بهره برداري مي نمايند! اين خطر ، خطر بسيار جدي است که امت اسلامي را به جان هم انداخته و چماق تکفير عليه همديگر بدست خواهند گرفت.!
وهابيها در اين اواخر بسيارجدي وعلني وارد کشور گشته و در ميان توده هاي مردمي به عنوان مبلغين و گروه هاي تبليغي پرسه ميزنند در حاليکه دريک دست پرچم مذهب و توحيد ادعايي را گرفته اند و کساني را که در زير آن پرچم نباشند با چماق تکفير بر سرشان مي کوبند، و در دست ديگر پرچم تطميع داشته و زر، زيور و يا نقدينگي هاي باد آورده را توزيع مي کنند.
دو پرچمي که در طول تاريخ توانسته است مسلمان ها را پراکنده ساخته و به جان هم اندازد ، گروههاي تبليغي وهابيت از پاکستان به صورت گروهي و دوره گردي در سراسر کشور افغانستان پخش مي شوند و به صدد جذب بوده و به بهم انداختن امت اسلامي مي پردازند، بخصوص در شمال افغانستان اين امر آشکار و مشهود است، دو دليل زير اين امر را قوت مي بخشد:
1- فارسي زبان بودن مردم.
2- نزديک بودن اين مردم از نظر فرهنگي و عنعنات با جمهوري اسلامي ايران .
آري حرکت آنها به قدر علني و جدي است که ما در برخي مناطق شمالي شاهد اشک چشم بچه هاي شيعه بوده ايم که با چماق تکفير از مدارس دولتي بيرون رانده شده بودند و يا در تحصيلات عالي دچار مشکل گشته بودند. کار فعلي وهابيت را در نکات زير مي توان خلاصه کرد:
1- مسجد سازي و مدرسه سازي و فعال ساختن مدارس ديني با تأمين طلاب و اساتيد.
2- پخش کتاب و نوار هاي تبليغي.
3- اعزام مبلغ به صورت دوره هاي سه ماهه و نه ماهه آن هم به صورت گروهي.
4- حمايت از قاري ها ي قرآن.
افغانستان خط مقدم جبهه فرهنگي
جامعه زنده و بالنده جامعه اي است که داراي فرهنگ زنده باشد ، وقتي که فرهنگ يک جامعه زنده بود ، شور و هيجان ، نشاط و عشق در ميان طرفداران آن فرهنگ برانگيخته مي شود. اين شور و نشاط افقهاي تازه ارزشي را در ميان توده ها مي گشايد؛ آنگاه کساني که از گشوده شدن چنين افقي احساس زيان مي کنند ، در برابر آن جبهه ، باز نموده و با گسترش آن به مقابله برخواسته ، سعي ميکنند راه رشد آن را سد کنند.
بالاخره مبارزه به اوج خود مي رسد و در نقطه تلاقي هر يکي از دو گروه موافق و مخالف براي تضعيف و نابودي فرهنگ مخالف خود نهايت تلاش را به کار مي گيرند ، دست کم هر دو گروه تلاش مي کنند که در نقطه اوج مبارزه که همان خط مقدم است با شکست مواجه نگردند.
روي اين لحاظ در پشت جبهه ، نيروهاي ورزيده نشسته ، برنامه ي مبارزه را آماده ساخته و از سربازان خط مقدم حمايت و پشتيباني کامل مي کنند ، تا در نتيجه خود و جامعه طعم شيرين آرامش روحي و رواني و فرهنگي را لمس نمايند.
در شرايط امروزي که کشور مسلمان افغانستان خط مقدم جبهه فرهنگي اسلام و کفر و نقطه تلاقي افکار و انديشه هاي گوناگون مي باشد ، اکثر ورزيده هاي فرهنگي بيگانه وارد صحنه نبرد گشته ، براي تقويت فرهنگ و انديشه اي مورد نظر خويش تلاش مي کنند.
طبيعي است مسئله فرهنگي مرز جغرافيايي و نژادي و مليت نمي شناسد ؛ طرفداران يک فرهنگ و انديشه در هر نقطه اي که باشند اهل يک کشورند. زيرا افکار و انديشه به هر سمت و سو شعاع خود را مي گستراند. بر اين اساس سربازان هر جبهه اي جهت تقويت و گسترش انديشه مورد نظر خويش از هيچ کوشش دريغ نمي کنند ، تا شاهد شکوفايي فرهنگ مورد قبول خود باشند.
در ميان کوله بار بدوشان فرهنگي که وارد افغانستان شده اند حرکت سه گروه زير بسيار زياد قابل ديد مي باشد :
الف- وهابيت ، که از طريق مساجد و مدارس ديني و اعزام طلبه هاي تازه نفس به اکثر مساجد منطقه از مدرسه حقاني پاکستان و غير آن وارد ميدان گشته با جديت تمام کار مي کنند و خيلي خوب نيز حمايت مالي مي شوند!
ب- مسيحيت ، که فعلا کار آنها از دو طريق دارند پيش مي روند :
يک آموزش ، که بروي دو قشر : جوانان و زنها به صورت جدي کار مي کنند و با استفاده از نقاط ضعف ما مسلمانان تا حدي توفيق نيز مي يابند.
دو از طريق سياست کتابخانه اي و ايجاد کتابخانه در دورترين نقطه و ضمنا آموزش و کار روي اطفال و اهدايي کتابهاي داستاني ، قصه و بالاخره کتاب مورد نظر.
ج- طريقه صوفيه و ترويج خانقاه ها که از راه ورود به مساجد و عضو گيري و دادن برنامه و اميد دادن به جوانان استفاده از شعارهاي دلچسب عرفاني به جلب و جذب مي پردازند.
در اين ميان صداي ياري طلبيدن حسيني طرفداران اهل و بيت (عليهم السلام) نيز به گوش مي رسد و مردان وظيفه شناس و سربازان گمنام حضرت ولي عصر (عليه السلام) از تلاش بي شائبه و طاقت فرسا دريغ ندارند. و در عين حال بر افراد پشت جبهه است که صداي غربت فرهنگ فاطمي (عليها السلام) و اهل بيت عليهم السلام را بشنوند و سربازان اهل بيت را تنها نگذارند و سربازان جبهه اخلاص و درستي را مورد حمايت و پشتيباني قرار دهند ، اين وظيفه متدينين به مکتب اهل بيت و مراجع بزرگوار مي باشد .
به هرحال و ما علي الرسول الا البلاغ.