شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

mp3 player شوکر
چه بگويم اينجا نه هزار ويک شب اش راوي دارد نه در پيچ و خم قصه هاش ختم به خير تموم ميشه نه آغازي نه پاياني که بشه به اميدش به اقاقيا فکر کرد ولي در فتنه هنوز نفس مي کشم و بر بيعتم هم استوار ام من از بت خانه ذهنم دارم کساني را نظاره مي کنم که خيلي وقت است در توهم ام با من زندگي مي کنند نمي توانم رهايشان کنم چون فتنه ها آنها را هم بگيرند نه خوابي نه رويايي نه نمي توانم
دلم براي يک لحظه من بودن در پيش شما تنگ شده. ناجي من خودم ام بي تابلوي راهنما و نشان و بلد باعث ميشه ويز همه وجودم پر از کينه کنه و فلسطين و شهادت اينجا تنها حقيقت غير مجازي‌سازي که تصورش هنوز اميد زنده بودن را در من ايجاد مي کنه
لاميه وانتد اون رو مثل حضرت عيسي که ورود و اقامت اش را پذيرفت حضرت موسي را هرگز از ليست مفقود الاثرها خارج نکرد همين قوم بني اسرائيل براي اينکه خداوند بگم من گفتم حالا مي گم آره..... حالا چي مي گيد؟واقعا در زماني که يک حيدري مي گه البته حيدري بايد بگه چون غريب بودن و تنها بودنش رو از وجود حيدر و اولادش به جون خريده و غير اين بود نامي ديگر مثل ارتشي سپاهي
يا هر نام ديگري رک مي گرفت ولي حيدر بود که وقتي شهيد شد گفت فزت به رب الکعبه و اينکه همه بهش گفتن مسجد نرو سرت رو مي شکافنده حتي حيوان زبون درآورد بهش بگه اهل مسجداهل خدا نيستند القاعده تا اينکه ابن ملجم به حيدر گفت بابا من اومدم شهيدت کنم و حضرت قاتل خودش و از خواب بيدار مي کنه و عمري به چاه سخن گفت
ولي به بني آدم نگفت از دست آنها چه کشيد و رفت تو محراب شهيد شد تا به جهان بگه بابا اين که مي بينيد با ديدن بي وفايي و نامردي و بي انصافي شما باز در محراب نشست و فرقش را شکافتند بعدش هم گفتيد مگر علي نماز خواند مثل آنجا که قرآن ناطق را ناديده گرفتيد قرآن‌هاي سر نيزه را رگ گردني براش شديد و من و تهديد به مرگ کرديد و عين عمارم را شنيديد و باز اون مردک
را براي داوري ابوموسي اشعري شيرين عقل را به نمايندگي من براي برجام نزد عمروعاص و معاويه فرستاديد اي ملت ببينيد فرشته به هزاران سال عبادت زد به بيراهه کريم الله معلوم نشد خود را کجا مفقود الاثر کرد عيسي را خداوند جنازه اش رو هم به دست شما ها نسپرده و کل و جميع با خودش برد و من به جون پناهي عثمان رفتم و تا امروز لباس خويش رو براي اتهام قتلش به من نگه داشتيد ابن تيميه ها
ما رو دشمن خدا و هرگه با ما بيعت کرد که گل سر سبدشون همين رافزيهاي بيچاره که البته امروز حيدر حي و ثاني که ما آنها را ثمرات خون خودم و بچه هام همونها که معصوم مي خوانديد و مي دونستيد امروز اگر زنده آيد خدا از وعده خودش هنوز براي جنت پشيمون نشده فقط به عشق همون ثمرات و فرزندان من که حيدر حي و ثاني آخرين فرزندانم امروز تنها گذاشتين پيش ملتي
که هر نوع تهمت رو به خودش و اون معدود حيدريان دل بسته و دلداده به اونها مي‌زنيد وقتي حيدر اونه وقتي ثارالله رو مي‌روي پياده روي و برمي گردي پشت ميزي که ادعا مي کني حکم قضاوت و عدالت رو همون حيدرحي ما فرزند حيدر کرار به تو عطا کرده اونوقت حيدري طريقت اش را با بي عدالتي جلوي چشم حيدرحي آنچنان بي عدالتي درحق اش روا مي کنيد که چون مثل من غريب و تنها ست مثل ولي خود
چون اين آقازاده هاي باکلاس که حتي حاظر خريدن نون پشت موتور اون سوار بشن چون موتورش بدتر از جانبازان 90 درصد اونقدر از روي بي پولي و نداري نبرده تعميرگاه کلاستون خراب ميشه و خانمهايي که به اون به حکم مجنون مي نگرند و بختشون با اون سياه مي بينند ولي آقازاده اي چون شما از چفيه آقا دور گردنش مي گه از خطبه عقدي که آقا براش خطبه عقد خونده تعريف مي کنه و مي گه از اکسير آقا مجتبي
چند خمره داره در حالي که اين حيدري مجنون رو مي گي ؟يک چيز بگم ؟زودتر بگيد معلم اش نيستيد آخه اون توهم ميزنه _چرا؟آخه بابا اون چند بار تو خواب ديده سرکلاس آقا و آقا مجتبي نشسته به اونا اسم بابا و استاد ميده بعد اصلا يک دفعه رفته‌ايد آقا خنديدن بهش گفتن برو برات ميز و صندلي ک ميوه ميزارين بعد مي گيم بيا و رفته دم خونه آقا مجتبي گفته من شاگرد و مسئول سايت اشم گفته بهش الدنگ تو چيت
به آقا مجتبي مي خوره آقا مجتبي ننگ اش ميشه بگه رفيق توست و اصلا بيا مشکوکي کيف ات باز کن ببينم حتي گفته بودن بمب نياورده باشه و بهش گفته بود پشت اتم نگاه کن برو بعد اين ديوونه باز هم توهم زده همه جا پر کرده مکتب حيدري و شعار حيدري و از اين حرفا ولي شما مواظب باش اخيرا هم مي گن اين بابا با اسرائيل و منافقين تفاهم کرده و مي خواد به اسم جهاد و شهادت پناهنده اسرائيل بشه و گفته
اصلا نمي خوام جنازه برگرده ايران اين درحالي که حتي باباي من گفته بود بخاطر اينکه مريض رواني با اون نگهبان صحبت کنه بگه خدا غضب اش مي‌ياد به هر حال نوکري مي کنه نبايد اونجوري مب نداخت اش تو خيابون اون محافظ کشتيم اينبار اومد با تير بزنن اش ولي بزارن تو قطعه شهدا خاک بشه بعد اون احمق گفته مي خوام مفقود الاثر خاک بشم اونم کجا تو اسرائيل
بعد گفتن شما رو به همون پيشنهاد ازدواح داده ولي من جاتون بودم راستي؟اين حتي گفته اگر پسر دار بشم مي خوام قبل از خودم اون شهيد بشه من شهادتش رو ببينم و بعدش هم خودم برم به عنوان دومين نفر پي گن اينقدر از آقا مجتبي بدش ميومده روانشناسا چون گفته مي خوام مثل حر اولين نفر برم ميدان گه نشات از اين داره که مي خواد زودتر از ديدن آقا مجتبي خلاص بشه
بعدش ديوونه بودن شاخ و دم نداره بچه اگر بچه ات باشه مي گي شهيد بشه ولي کدوم پدر مادري مي خواد مرگ بچه که خودش يو مشت ديوونه مثل خودش رو به ا اش پيش از خودش ببينه بعد مادر باشي با اين ديوونه زندگي کني هيچ بدوني پسرت تو اوج جووني برده جايي شهيد کنه اونم در حالي که يک مشت ديوونه مثل خودش هم دورش جمع شدن مي گن حيدريم اونا زنده بعد بچه شما رو ببره اونم نه مرگ عادي مي گه مي
خواد تکه تکه بشه طوري که غير قابل شناسايي بشن اونم علنگفته ساندويج براش ببري نذري بخش کني آدم باشي مرگ بچه ات که تکه تکه ات ش رو ببيني بعد از اون مادر بخواهي جايزه برات ساندويج بياره سرخاکي که براي بچه اش نزاشتي که حداقل بياد گريه کنه بعد جايزه ام بخواي بابا اين يارو ماليخوليايي بعد بابام مي گه نمي خواستيم شرعي مشکل داشت بهش بگيم ديوونه برو رد کارت
بچه ها رو گفتيم دست اش بندازن و بهش بخندند و به روز سيه بشونن اش شايد بفهم ام ديوونه است بفرستيم تيمارستان عاقل شه برگرد آغوش جامعه بفهمه آدم حسابي پدرت ضد انقلاب مادرت دشمن آقا خانواده ات هم ازت بيزارن بچه هات از دست ات بخاطر افکاري که بابا مي گن نخوايم از ما نباشي چيکار بايد کنين علنا حق اش رو گرفتيم و به بدبختي اونهم علنا حکم قانوني رو براش رد کرديم
اومده اين چرت و پرت ا رو نوشته بابا من مي گم حيووني مريضه ولي خب جامعه سلامت اش براي ما مهمه ولي همين روزا از اين ديوونگي ها کارش تموم ميشه يک مامور سر رفتن اش براي اينکه بگه حق ام رو خوردن داشته آخه بهش نمي‌افتند بره حرفش و بزنه آخه خطر ناک چنين آدم ديوونه اي که مي گيه مي خوام تکه تکه شدن بچه هام جلو چشم ام ببينم شما بودي رئيس ثبت اجازه مي دادي بياد
جلوت براي گفتن حقي که خودمون گفتيم اينجوري بشه بفهمه حدش چيه من و مي بيني خانم معلم ده تا چفيه از آقا دارم بابام اينقورچفيه از آقا داره يکبار بهش اومدم چفيه بدم ديوونه به من گفت من خودم دارم ممنون گفتم بي لياقت به درک نمي خواي من که مي دونم رفتي قطعه شهداي بهشت زهر ا از اونجا خريدي و عکس جهان آرا زده بود نو اون دفترش حالا من با جهان آرا عکس دارم نزدم دفترم تو الل اکبر اصلا ميدوني جهان آرا کيه
اون سردار بوده تو،يک اخراجي ثبت تهراني يعني اينکه لياقت هيچ شغل دولتي نداري تازه من شنيدم زندان رفته البته سر اين رفت بچه ها گفتن پر رو ما گفتيم ببرن تو انباري بزارن بعد با بازپرس هماهنگ کرديم همسايه روبروش هم از اين بد بود در انباري باز کرد ولي به خاطر خودش بود خوب موند اگر ميزاشتيم دوباره برمي گشت سر کار چنين ديوونه اي را فقط خيلي پر رو من عيبي نداره روش کم مي کنم ولي خانم معلم شما ناراحت نباش
ولي داداش من خودم مي دونم آقازاده نيستم من مي دونم بيمار روانيم من خودم مي دونم خانواده ام هيچ کدوم حزب اللهي نيستند و خودم هم گناهکار بودم ولي توبه کردم ولي من لايق اون چيز نبودم اونم من از بابام و داداشم خواستم اونجوري بامن رفتار کنند که مردم نگن حيدري بود و حتي خودم گفتم سفارش نکن حق ام را پايمال بزارن کنند آخه ننکن يارو ضدانقلاب بود و ديوونه اره من خودم شرمنده اينکه خانواده ام بودن هستم
ولي دوسشون دارم خانواده امن مي دونم مثل اونا نيستم و مي بينم بخاطر اين همشون تردميل کردن و بهم مي خندن آخه به کسايي وفاداري که با لقت مي ندازن بيرون اگر ضد انقلاب بودي شايد اين وضع ات نبود هميت باشي اين عاقبت ات يعني پاچه خوري آخرش مرگه ولي باز اينکار را مي کني خوب خدا زده اي کردنت بي گناه زندان بهت بهتان زدن اين بلاها سرت اومده بابا خجالت بکش ديروز مي گفتيم
ولي خودت الان مي خواي و اين ديگه نميشه مخت رو خوردن خودت کرم داري و يک چيزيت هست اين داره نقشه بازي مي کنه همين درويش هاي گنابادي يک مشته مردم بي گناه و مظلوم اهل صلح اينقدر چوب کردي لاي چرخشون آخر باعث شدن به دخترشون گفتند اين ديوونه رو رها کن فرار کن بيچاره اين دختر يک عمر توهين به دين و اميرالمؤمنين شون رو شنيد و بخاطر تحکيم خانواده حرف نزد
کيوان مريضي اصلا اينکار را جز ديوونه کي مي کنه مي دونيد اون رگه هايي از خشونت طلبي تو رگاش هست مي گن خونه شون گربه و سفارش و شکنجه مي ده بيچاره ها رو سيمين چند بار رفته ببخشه ولي از شکنجه لذت مي بره
جديدا هم خو دشمن گرفتن کج و کله اش کردن کارش و همه خالي بندياش که من شاگرد آقا مجتبي سيد علي و سپاهي حتي به جرم ادعاي کذب کسل عنوان تو شهريار که ادعاکرده بود عضو نمايندگي ولي فقيه بوده براش زندان بريدن حتي يک کاغد داده بودن دستش سيمين برده نشون داده گفتا ما از سپاه استعلام کرديم گفتن نيست که مي گن جعل بوده اصلا جرم در وجودش بعد بهش گفتن توبه کني خدا مي بخشه
خدا از شمر گذشت از حري که اون مي گه گذشت ولي اينقدر کريه و افکار انسان ستيزانه ضد تحريمي مي گفت از اينا هم تند رو تر شده بود حالا روحاني بسر خودش براي انقلاب کشته اين از اون هم تندرو تر بود خوب اين آدم رواني نيست من نمي دونم خانم معلم چي گفت و آقا و استاد و خانواده ام چي مي گن ولي همشون درست مي گن ولي من حيدري واقعي ام چون تمام اون چيزايي و تمام اون
خصوصيات ي که يوک نفر رو براي حيدري بودن بايد داراي اون دونست يکي اش مظلوميت و يکي ديگرش در حکومت علي باشي مدعي حيدري او بودن که هيچ اولاد و شاگردي اون کني ولي هيچي نباشي بدتر از شمر بي آبرو تر باشي در نظر همه چيز خب من کيوان حيدري ذوليمين هويدا استشهادي يسارا مجنون سردارتنهايي امام مطلق سيدعلي و اولادش حرفي هست؟بود هم به حالم فرقي نداشت شرمنده
آموزش پیرایش مردانه اورجینال
زمزمه نسيم
رتبه 92
4 برگزیده
700 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
زمزمه نسيم عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top