پيام
+
[تلگرام]
و دستانت ...!!
بند بند ظلم را ميگشود
آن زمان
که فراتِ تشنه
سيراب دستانت ميشد
و دستانت ...!!
ميبست پيمان برادري
آن زمان
که شطي سرخ
جاري ميشد ازرگهاي زمان
برلبهاي ترک خوردهي
صحرايي سوزان
و دستانت ...!!
ميسرود آهنگ آزادي را ..!!
ودستانت ...!!
ميسرود آهنگ آزادي را
درامتداد ابديت
آن زمان
که زمين تفتيده غرق
ميشد
درسرخي يک نجابت
ودستانت ...!!
شکوه يک اقيانوس بود
آن زمان
که پرميشد مشکي
تشنه لبترازکودکان گريان
و دستانت ...!!
و دستانت بودُ
کودکاني چشم براه
و دستانت بودُ
يک کوير تشنه
و دستانت بودُ
يک مَشک
ودستانت بودُ
هزاران شمشيرزهرآگين
و دستانت بودُ
صحرايي غرق درباراني سرخ
و دستانت بودُ
قلمي سرختراز شجاعت
و دستانت بودُ
قلمي سرختراز شجاعت
#ص_اميدي
@SS_omidi
براي #ساقي_تشنه_لب
انديشه نگار
98/6/20