پيام
+
[تلگرام]
#فضاي_مجاز
ما ز ياران
عينک آفتابي خواستيم
گويند : در عهد سايبري در تيمارستاني چند ديوانه دور هم جمع شدند يکي بگفتا : شنيدهام از فرنگستان چيزکي به نام فضاي مجازي پا به عرصهي وجود نهادنده است که براي خودش جامجهانبيني ست که نگو ونپرس
ديوانهي دوم چو اين بشنيد بگفتا : تو کجاي کار هستي و چه ميداني زين وادي مجاز ، که من کانالي زدهام و از
عام و خاص و
سازنه و بازنه و
کار دار و بيکار را همي دعوت کردهام و هر روز عضوي تازه گرفتمي و قصد بر آن است که تعداد را هزار تن افزون گردانمي چون که به قولي سياهي لشگر به کار آيد نه سوار چابک
تو چرا به کانال من نپيوندي تا شبانه روز عضوها گرفته و کيف و کوفش را ببريم همي
و رئيس بزرگ را هم به سياهي لشگر راضي کنيم و روزي شش وعده غذاي چرب و چيله ميل نمائيم و خوش باشيم
به ناگاه ديوانهي سوم از کوره در رفت و بگفتا : ابلها مردا تو چرا بي خبر از من چنين کردهاي و چنان نمودهاي من از رئيس بزرگ حکم دارم که در اين وادي مجاز فرماندار باشم و
به ناگاه ديوانهي اولي جستي زد و عکسي از ديوانهي سومي بگرفت و در پروفايلش همي نهاد و گفتندي ؛ زين پس من مريد و تو راهبر باش اي به قربان آن سبيل نداشتهي خودت و پدرت و پدر جدت
و چنين شد که کانالهاي مجازي پا به عرصهي وجود نهادندي و يک روز زبانشناس روز ديگر قوم شناس و روز ديگر فرهنگ شناس شدندي و نمک بر زخم لک و لر و پارس پاشيدند و چنين کردند و چنان گفتند که در هيچ کتابي يافت مي نشود .
و ديگر هيچ ......!!
ارادتمند
#ص_اميدي
انديشه نگار
96/11/3