پيامهاي ارسالي
+
*راز موفقيت*
مرد جواني از سقراط پرسيد راز موفّقيت چيست.
سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بيا تا راز موفّقيت را به تو بگويم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.
سقراط از او خواست که به سوي رودخانه او را همراهي کند. جوان با او به راه افتاد. به لبهء رود رسيدند و به آب زدند و آنقدر پيش رفتند تا آب به زير چانهء آنها رسيد...
اقاشير حفاظ
91/6/27
وکيل
ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زير آب فرو برد. جوان نوميدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوي بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زير آب ماند که رنگش به کبودي گراييد و بالاخره توانست خود را خلاصي بخشد.
وکيل
همين که به روي آب آمد، اوّل کاري که کرد آن بود که نفسي بس عميق کشيد و هوا را به اعماق ريه فرو فرستاد. سقراط از او پرسيد، "زير آب که بودي، چه چيز را بيش از همه مشتاق بودي؟" گفت، "هوا."
سقراط گفت، "هر زمان که به همين ميزان که اشتياق هوا را داشتي موفّقيت را مشتاق بودي، تلاش خواهي کرد که آن را به دست بياوري؛ راز ديگري ندارد."
+
قلمي از قلمدان قاضي افتاد. شخصي که آنجا حضور داشت گفت: جناب قاضي کلنگ خود را برداريد.
قاضي خشمگين پاسخ داد: مردک اين قلم است نه کلنگ. تو هنوز کلنگ و قلم را از هم باز نشناسي؟
مرد گفت: هر چه هست باشد، تو خانه مرا با آن ويران کردي.
..: *شيرازي*:..
91/6/27
كانون فرهنگي شهدا
91/4/3
+
بارالها! به اباالفضل جوان، يار حسين
به دل سوخته جمله انصار حسين
که نمودند همه جان خود، ايثار حسين
شيعيان را همه کن پيرو افکار حسين
سفينة الزهراء
91/4/3
.:آيينه:.
91/3/20
و من را جسارتي ده که جز از تو از کس ديگري ترسي در وجودم نباشد؛
پروردگارا به من ذکاوتي بخش تا از هيچ انديشه سالمي براي احقاق حقوق موکلم و مردم کوتاهي نکنم و در حقش رعايت کنم آن چه را که بر خانواده ام رعايت مي کنم؛
بصيرتم را به حقوق مردم، و معرفتم را به علم و فضل آنان زياد کن تا وکيل به واسطه موکل و موکل به واسطه وکيل سعادتمند دنيا و آخرت شود. (آمين)
استان قدس
91/3/13