شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

آموزش پیرایش مردانه اورجینال
+ [تلگرام] #خاطرات_نوجواني تقريبا تمام آرزوم بود، و هيچي از خدا غير ديدار کربلا نمي خواستم، هر سال اول ماه محرم با چه شور حالي با آقا جلال پسر عموي هم سن و سالم زينبيه را مشکي پوش مي کرديم. اون سال حاج مجتبي روشن روان که دوستان دوران نوجواني ماست اوايل مداحيش در آستان ملک پاسبان ابي عبدالله بود، با پسر عمه ام آقا مسلم به زينبيه دعوتش کرديم، کم بوديم اما وقتي حاج مجتبي شروع به خواندن زيارت عاشورا مي کرد من کربلا بودم، شب تاسوعا سال وقتي مجتبي روضه خواند آنقدر گريه کردم که داشت روح از بدنم مفارقت مي کرد، رفقا زير بغلم را گرفتند، به حوضخانه زينبيه بردند که آبي به دست و صورتم بزنم، همين که آب ديدم، انگار آب بر روي آتش بريزند، صداي گريه ام بلند تر شد. با صداي گرفته و محزون مي گفتم آب آب، آن شب آقا مهدي( اخ الشهيد) هم در آنجا با هم حال خوشي داشتيم و سر سفره قبله العشاق ساعتي متنعم بوديم. تنها آرزوم کربلا بود و غير کربلا هيچ. بر مشامم مي رسد هر لحظه بوي کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوي کربلا تشنه آب فراوان اي اجل مهلت بده تا بگيرم در بغل قبر شهيد کربلا يک شب در خواب ديدم وارد حرم شش گوشه حضرت اباعبدالله عليه السلام شدم، درب ضريح گشوده شد، مرا به داخل ضريح راهم دادند. السلام عليک يا ابا عبدالله و علي الارواح التي حلت بفنايک عليک مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي اليل و النهار و لا جعله الله آخر عهد مني لزيارتکم السلام علي الحسين و علي علي ابن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين در عالم خواب منادي مرا پايين پاي حضرت بالاي مرقد نوراني علي اکبر عليه السلام برد، معرفي کرد، در عالم رويا بسيار با حال زار گريستم.... تا توفيق رفيق راه شد سال ساکن قم مقدس بودم، حاج ناصر مدير قافله معرفي شد، من رو سياهم همراه کاروان از تهران به کوي يار کعبه المشتاق حرکت کرديم. بوي بهشت مي وزد از کربلايي تو اي کشته باد جان دو عالم فداي تو عجب پذيرايي شدم، تا به کربلا رسيديم. صحن حياط هنوز سقف نداشت، چند تا از رفقا چند روز کارگري کردند. خوش به سعادتشان.... تا چند وقت که ارتباط داشتيم مي گفتم سلام بر عمله بناي امام حسين عليه السلام و ايشان اشک شوق مي ريختند. تا چشم به ضريح افتاد آرام آرام، رمق پايم کم مي شد، رسيدم به شش گوشه کنار مرقد علي اکبر عليه السلام از هوش رفتم.... در رفتن جان از بدن گويند هر نوعي سخن من خود به چشم خويشتن ديدم که جانم مي رود و آرزويي ديرين با ديداري شيرين تحقق يافت. رزقنا الله و اياکم T.me/aflaki92 Vaaz.parsiblog.com
درب کنسرو بازکن برقی
منبر مکتوب
رتبه 0
0 برگزیده
253 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
منبر مکتوب عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top