شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

ساعت دماسنج
+ اگر قرار بود تو دنيا جاي چيزي باشم،،، دوست داشتم جاي اشک رو گونه هات باشم،،، تو چشات متولد بشم ،،، رو پلکات جون بگيرم،،، رو گونه هات جاري شم،،، رو لبات بميرم..... تا بدوني چقدر دوست دارم
+ بچه ها دلم گرفته گفتمش: دل مي‏خري؟! پرسيد چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روي خاک افتاده بود جاي پايش روي دل جا مانده بود
+ دمتون گرم
+ خوشبختي و بدبختي براي يه مرد شجاع مثل دست راست و چپش مي مونه . اون هر دوشونو به کار مي‌بره
+ مردم به همان اندازه خوشبخت اند که خودشان تصميم ميگيرند. خوشبختي به سراغ کسي ميرود که فرصت انديشيدن در مورد بدبختي را نداشته باشد. دريا باش که اگر کسي سنگي به سويت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوي
+ مهم اين نيست که قطره باشي يا اقيانوس، مهم اين است که آسمان در تو منعکس شود.
+ نمي نويسم ..... چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني! حرف نمي زنم ....چون مي دانم هيچ گاه حرف هايم را نمي فهمي! نگاهت نمي کنم ...... چون تو اصلاً نگاهم را نمي بيني! صدايت نمي زنم ..... زيرا اشک هاي من براي تو بي فايده است! فقط مي خندم ...... چون تو در هر صورت مي گويي من ديوانه ام
+ اين عشقي که به من بخشيدي براي هميشه زنده خواهد ماند تو هميشه آنجا هستي ،هنگاميکه فرو افتم ضعف مرا مي ستاني و به من نيرو وقدرت مي بخشي و براي هميشه دوستت خواهم داشت و در کنارت مي مانم همچو فانوسي در تاريکترين شبها بالهايي خواهم بود، که در طول پرواز ياري ات خواهم کرد و در طوفان سر کش ،سر پناهي براي تو خواهم بود
+ من پذيرفتم که عشق افسانه است اين دل درد آشنا ديوانه است مي روم شايد فراموشت کنم با فراموشي هم آغوشت کنم مي روم از رفتن من شاد باش از عذاب ديدنم آزادباش گر چه تو تنها تر از ما مي روي آرزو دارم ولي عاشق شوي آرزو دارم بفهمي درد را تلخي بر خوردهاي سرد را
+ باز هم غم عشق و ناله جدايي در من فغان کردنمي دانم آيا آب عشقي پيدا خواهد شدکه اين آتش را در من خاموش کندگر اين آب پيدا نشد اين آتش در من چه خواهد کردمرا خواهد سوزاندولي من از خدا مي خواهم که اين آتش آتش عشق تو باشدخدايا! ما اگر بد کنيم،تو را بنده هاي خوب بسيار است، تو اگر مدارا نکني ما را خداي ديگر کجاست ؟
+ کاشکي اون يکي تو بودي ، کاشکي چشمات مال من بود کاشکي عشق تو جوابي واسه هر سوال من بود انگار اين تقدير من بود که به پاي توبسوزم ديگه خيلي وقته اين دل ، زير پاي تو شکسته من توي روياي تو هستم ، تو به فکر يکي ديگه ولي من پاي تو موندم ، يا تو ، يا که هيچکي ديگه
+ اگر باهات حرف نزنم تو دل ميشه غمام زياد ...... سنگ صبور شدي واسم درد منو گوش ميکني وقتي که گل ميدم بهت به ياد من بوش ميکني ...... مثل يه قفل سازه زرنگ رمز دلو رقم زدي مثل يه باغبون تو باغ ميون دل قدم زدي
+ مردم به همان اندازه خوشبخت اند که خودشان تصميم ميگيرند. خوشبختي به سراغ کسي ميرود که فرصت انديشيدن در مورد بدبختي را نداشته باشد. دريا باش که اگر کسي سنگي به سويت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوي
+ بنام خداي عاشقان: کاش مي شد عشق را تفسير کرد/ کاش مي شد عمر را تکثير کرد/ روي اين گردونه نا مهربان/ گرمي مهر تو را تصوير کرد
+ زندگي سه چيز است: اشکي که خشک ميشود! لبخندي که محو ميشود!يادي که ميماند و فراموش نميشود
ساعت ویکتوریا
آلاي رفاقت
رتبه 0
0 برگزیده
24 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
آلاي رفاقت عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top