شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ رفت و برنگشت و اين رسم روزگار ماند/ چشم جاده ها هنوز، محو در غبار ماند / اين همه شب است و باز، اين همه حضور تلخ / فصل‌هاي محکم خالي از بهار ماند
غزل بانو
تو همان که رفته‌اي، من همان که مانده ام / خواهش دوباره‌ات، پشت يک حصار ماند / دست مهربان تو، سمت آن طرفتر است/ يک کبوتر غريب، باز بي‌قرار ماند/ گرچه تکه‌تکه است و دلي شکسته است/ خوب شد که لااقل از تو يادگار ماند/ سال‌ها گذشت و هيچ، باورت نمي‌شود/ چشم‌هاي من هنوز پاي انتظار ماند...
بح بح! چ عكس زيبايي:دي
غزل بانو
با اجازه ساقي
چراغ جادو
غزل بانو
رتبه 0
0 برگزیده
310 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
غزل بانو عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top