پيام
+
پيرمردي صبح زود از خانه اش خارج شد .. در راه با يک ماشين تصادف کرد و آسيب ديد .. عابراني که رد مي شدند به سرعت او را به اولين درمانگاه رساندند ..
پرستاران ابتدا زخمهاي پيرمرد را پانسمان کردند .. سپس به او گفتند : بايد ازت عکسبرداري بشه تا جايي از بدنت آسيب و شکستگي نديده باشه .. پيرمرد غمگين شد .. گفت عجله دارد و نيازي به عکسبرداري نيست
تشنه...
91/11/2
تشنه...
خب؟