پيام
+
اگر قرار بود تنها خودمان را ببينيم ، چرا چشمهاي مارا رو به بيرون باز كردند؟
خادم-5
89/9/14
* سميه *
سلام خاله جان . خوبي؟
سوپرمن
سلام / خوبم . شما خوبين؟
* سميه *
شكر خدا. ميگم عباس آقا اين مامانت خيلي منو اذيت ميكنه. يه فكري به حالش بكن :دي
سوپرمن
ميخوام مامانمو بفرستم فضا!
* سميه *
مامان شقايق رووووووووووووووووووووو؟!!!!!! آخي گفتم يه فكري بكن اينجوري ديگه نه بابا كه كلا از زمين اخراجش كني!! :دي
ميم - فاء
چه جمله قشنگي ! چه چشاي خوشگلي :دي
شقايق بانو
توي كتاب ِ فارسيش خونده ديروز :)
* سميه *
چي رو شقايق جان؟ اينكه تو رو بفرسته فضا؟؟!!
شقايق بانو
نه اين جمله اي رو كه آقاي فياضي گفتن قشنگه / بزرگ كه شد وقتي خواست بره فضا ميخواد منو هم ببره منظورش اون بوده تو خيلي خوشحال نشو عزيزم :دي
* سميه *
اهههههههههههههه. شانس كه ندارم كه :دي
شقايق بانو
ممنون اميد اقا