پيام
+
• سلام من هديه اون چشاي ناز وتابان تو اي خورشيد گرچه هرلحظه بهت نگاه مي کنم چشام خيره مي شه وديدگانم تاريک وغباري واشک اشتياق از چشام جاري مي شه علت اين است که تو خيلي براق وتاباني وگذشته از همه سربه فلک ومغروري وراستش رو بگم چون خيلي دوري وهيج وقت نمي تونم بهت برسم وگرنه ازدستت دلزده وسير مي شدم واصلا بهت توجه نمي کردم چون تو بهتر ازتير شهاب که نيستي که رعد آسمون است وتو مثل بارون نيستي که بباري وتو ماه آسمون نيستي تا شبان رو روشن کني آخر تو اي خورشيد بدرد چه مي خوري روزها که هوا روشن است تشريف مي يارين ولي شبها که به درخشندگي وجودت نياز داريم مي رين وغيبت مي زنه آخر چرا مگه ما کم دوستتان داريم اگر مشکلات مهرورزي وکمبوت محبت داري بفرما تا جبران نمايي