پيامهاي اتاق
+
[مشاعره 18 بهمن ماه] تاسحر شمع ومن و پروانه با هم سوختيم /آنكه بر مقصود نائل شد سحر پروانه بود
هادي قمي
89/11/19
عدالتجويان نسل بيدار
درويش شو اي غره به خود هان كه نماني / اينگونه مكن طي كه تو جاويد نماني
♥ ح. بالايي
ياد باد آنكو به قصد خون ما - عهد را بشكست و پيمان نيز هم
مرصاد
ميان بست مسکين و شد بر درخت/ وزان جا به گردن در افتاد سخت (سعدى)
♥ ح. بالايي
تاب بنفشه مي دهد طره مشكساي تو - پرده غنچه مي درد خنده دلگشاي تو
مرصاد
وه چه زهري شهد مطلوب شماست/ وه چه يحيايي در ايوب شماست (شاهرخي)
منتظر*****خاطرات من
تا قصر زرد تاختي و لرزه اوفتاد/
در قصرهاي قيصر و در خانه هاي خان
رميصا
نه ، شاهنامه نيست که تو پهلوان شوي/
اين يک تراژدي ست ـ غم ِداستان من
هادي قمي
نه من آن گلم كز تو بويي بگيرم //نه تو مشك و بويي تواني عنايت (خودم)