پيامهاي اتاق
+
«مشاعره 12 بهمن»اي مست شب رو كيستي؟آيا مه من نيستي؟/گر نيستي پس چيستي؟اي همدم تنهاي دل
محمد شكوهي
98/5/12
هلوع♥
لاف سخن از چو در توان زد/ آن خشت بود كه پر توان زد
عدالتجويان نسل بيدار
دريغا حسرت ديدار با تو / بسان طاقتم جاويد نايد
الهه ............
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
منتظر روشنے
سوي ما کن نظري از پي دلداري ما/که کند غير تو از مهر و وفا، ياري ما؟
الهه ............
آب زنيد راه را هين كه نگار ميرسد//مژده دهيد باغ را بوي بهار مي رسد
الهه ............
سالها دل طلب جام جم از ما ميكرد//وانچه خود داشت ز يبگانه تمنا ميكرد
الهه ............
ديشب صداي تيشه از بيستون نيامد/شايد به خواب شيرين فرهاد رفته باشد
محمد شكوهي
در جهان گشته ام و آخر کار/ دلبري بر گزيده ام الغياث