پيامهاي ارسالي
+
با سلام خدمت برادرانم از شما خواهش مي کنم اين مطلب را در وب لاگتان قرار دهيد تا بتوانيم از شيعيان زاهدان حمايت کنيم
يا علي...
بسم ربِّ العالمين
زخـم هاي كـهنه ام ســر باز كــرد دردهايش را زنو آغـــــاز كــرد
باز هـــم فكر سكوت و مرگ شـد نخـــل هاي باورم بي برگ شـــد
كـــورها بينـــاتر از بينـــا شـــدند لال ها گــوياتر از گـــويا شــدند
اعتقـــادت را ، به غــارت برده انـد شيعگي مان را ، اسـارت بـرده اند
شهرمان چون كوفه و چون شام شـد حرفــــهامان در گلو اعــــدام شد
ماجراي كوچــه را از ســـر گــرفت رنگ از رخســـاره ي مادر گرفت
دست هاي مرتضــي را بســـته انـد دانـه هـــاي كينـه از نو رستـه انـد
خواب بودي خواب بودي خواب خواب آن چـه مي بينــي كنــون باشد سراب
آب پـــاكي را به دســتت ريخــتند حلقـــه ها بر گــردنت آويخـــتند
مرگ را در چشم خود احساس كن شــــرم از دسـ