پيامهاي اتاق
+
نامه اي عاشقانه برايت نوشتم صدها بار خواندمش ...آنقدر اين نامه را دوست داشتم که برايت پست نکردم...
+
سياهي شب را به اين خاطر دوست دارم که ياد آور سياهي چشمان محبوبمه ... من شرقي هستم و شرقي فکر ميکنم ...
مهربانه
90/5/25
+
مي گويند گاهي در پي هم بودن لذتي بيش از در کنار هم بودن دارد...
مي گويم يادت باشه به خاطر درک اين لذت سالهاست نمي تونم پيش امام رضا (ع) هم برم...
+
من سالهاست از ياد برده ام لحظه هاي با تو بودن را! ولي دل خوشم که تو هنوز از ياد نبرده اي روزهاي سر سپردگي مرا...
+
روزي که بابام گفت که بين تو و او بايد يکي را انتخاب کنم دنيا برايم خرابه شام شد...کاش آن لحظات مرا مي فهميدي کاش مي دانستي که تنها ترين و عاجزترين آدم روي زمين شدم و تو هيچگاه ندانستي و رفتي...
مهربانه
90/5/12
+
انتظار برايم واژه ي غريبي نيست!من آنقدر به در رنگ نخورده ي منزل شما چشم دوختم و به همه و همه از رنگ زيباي در منزل شما گفتم که همه ديوانه ام پنداشتند آنها هم راست مي گفتند دري که فقط ضد زنگ قرمز خورده باشد اصلا زيبا نيست عشق من بود که زيبايش کرده بود!!!
+
هنوز هم ناب ترين لحظه عشقم، لحظه اي است که شيشه پنجره خانه تان را با دستمال پاک ميکردي! انگار غبار دلم را پاک ميکردي...