شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي اتاق

چراغ جادو
+ يک بار با دل از اينکه تو را دوست دارم گفتم... يک عمر در حسرتم چرا سر تو با دل گفتم...
+ نامه اي عاشقانه برايت نوشتم صدها بار خواندمش ...آنقدر اين نامه را دوست داشتم که برايت پست نکردم...
+ سياهي شب را به اين خاطر دوست دارم که ياد آور سياهي چشمان محبوبمه ... من شرقي هستم و شرقي فکر ميکنم ...
مهربانه
ميشه يه سوال بپرسم؟شما عاشق شدي؟
آقاصابر
سوال سختي پرسيدين جوابش بماند واسه بعد...
مهربانه
ببخشيد اگه ميشه الان جواب بدين خواهش ميكنم؟
+ مي گويند گاهي در پي هم بودن لذتي بيش از در کنار هم بودن دارد... مي گويم يادت باشه به خاطر درک اين لذت سالهاست نمي تونم پيش امام رضا (ع) هم برم...
+ من سالهاست از ياد برده ام لحظه هاي با تو بودن را! ولي دل خوشم که تو هنوز از ياد نبرده اي روزهاي سر سپردگي مرا...
+ دزدانه نگاه کردن به تو چه حس و حالي مي داد... افسوس که دزدانه سيماي چون ماه تو را ميديدم...
+ روزي که بابام گفت که بين تو و او بايد يکي را انتخاب کنم دنيا برايم خرابه شام شد...کاش آن لحظات مرا مي فهميدي کاش مي دانستي که تنها ترين و عاجزترين آدم روي زمين شدم و تو هيچگاه ندانستي و رفتي...
مهربانه
منم از همين ميترسم اون هنوز نرفته ولي ميترسم كه يه روزي اينجور بشه كه شما نوشتي....
+ انتظار برايم واژه ي غريبي نيست!من آنقدر به در رنگ نخورده ي منزل شما چشم دوختم و به همه و همه از رنگ زيباي در منزل شما گفتم که همه ديوانه ام پنداشتند آنها هم راست مي گفتند دري که فقط ضد زنگ قرمز خورده باشد اصلا زيبا نيست عشق من بود که زيبايش کرده بود!!!
+ هنوز هم ناب ترين لحظه عشقم، لحظه اي است که شيشه پنجره خانه تان را با دستمال پاک ميکردي! انگار غبار دلم را پاک ميکردي...
+ گفت: داري کدوم منظره رو نگاه ميکني؟ گفتم: منظره اي جز چشاي تو ارزش ديدن نداره!
+ مولا به من گفت به چشمانم بياموزم هر چيزي ارزش ديدن ندارد...
تسبیح دیجیتال
گروه عاشقانه ها
vertical_align_top