پيام
+
[تلگرام]
عشق واسع
حال شاعر زير باران را، که مي داند که چيست
سيل اشک سرد هجران را که مي داند که چيست
ساکنان ساحل آرامش از ما غافلند
قايق و امواج طوفان را که مي داند که چيست
جرم ما بر گل رخان دل بستن و ديوانگي ست
عاشقي در کنج زندان را که مي داند که چيست
واي از آن روزي که شيري عاشق آهو شود
گردش چشم غزالان را که مي داند که چيست
از زبان طعنه مجنون رو به صحرا کرده بود
لذّت خار بيابان را که مي داند که چيست
غرّه بر آن، جاي مهر روي پيشاني مشو
باده ي نوشين عرفان را که مي داند که چيست
بنده گي با عشق واسع کن به در گاه خدا
سجده شيطان به انسان را که ميداند که چيست
#سيد_علي_کهنگي آذر 1398
@sayedalikahangi
در انتظار آفتاب
98/10/4