پيام
+
*به روز رساني -داستان*
.صدايش را بالا تر برد و گفت :"من نميسازم ياتو ؟ميرم بيرون ميگي تنهام.نميرم بيرون ميگي :مگه مرغ کرچي انقد تو خونه اي ! ميخورم ميگي چاقي .نميخورم ميگي غذامو دوس نداري .شب ميگي دلم گرفته. ميبرمت بيرون ميگي بيشتر گرفت.بعد نگاهش را از روي چشم هاي خانم صادقي کند و گذاشت و سط چشم هاي آقاي مشاور وصدايش راپايين تر آورد و گفت : آقاي مشاور !بلا نسبت شما کچلم کرد اين زن !
*ادامه در وب*
*ليلا*
93/12/16
* گل نرگس *
سبک ِ قلمتون خيلي آسموني بود ... از دل بر آمده متن ، مشخص بود ... بر دل نشست ، اجرتون با شهدا ... حرف بسيار است و کلمه نيست ! غير قابل توصيف ...
تبسم بهار ♥
@};-