شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ [تلگرام] راستش دلم هميشه برايت شور ميزد. غذا خوردي ؟ خوابيدي ؟ دلتنگي؟ سالمي ؟ کارهايت روبه راه است ؟ دلت که نگرفته؟ هميشه شور ميزد. دوست داشتم مرد بودم. ميشدم رفيق گرمابه و گلستانت . ميزدم به شانه ات و ميگفتم غم نبيني رفيق. بيا بزنيم به کوه ...هوايي عوض کنيم.ببرمت و در دشت بدوانمت... شقايق ب به چشمت بکشم و اکسيژن به خورد ريه هايت بدهم. دوست داشتم يک ليوان آب بودم و گاهي دلت را خنک ميکردم دوست داشتم جوک بي مزه اي بودم که از بي مزگي اش مي خنديدي. دوست داشتم رنگ سفيدي بودم که براي هرچيزي انتخابش ميکردي دوست داشتم ديوار بودم که بي هوا به من تکيه ميکردي دوست داشتم کتاب بودم و شب ها خيره ب من خواب ميرفتي... دستگيره ي در بودم ک وقت آمدن و رفتنت با من دست مي دادي چراغ قرمزي بودم که اگر مي گفتم نرو...بمان...نميرفتي و متوقف ميشدي... .... دوست داشتم... دوستت داشتم و اين شده بود مبناي همه ي آرزوهاي کوچکم... . .
6-
سلام چطوره اسناد ظل السلطان دست گيرم ؟
زيبا بود خصوصا تعبير شقايق به چشمت بکشم و...
2-دست خط
چقدر خوب توصيف شده اين دنياي به ظاهر کوچک ...عينا من هم همين حس رو دارم
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top