پيام
+
[تلگرام]
معبود من اي مادر محبوب گرامي
اي آن که دل افسرده ز هجران توام من
خرم به دل آسوده به جان زي که به هر حال
خرم دل از آسودگي جان توام من
هرچند که ديري است در اين شهر گنه کار
دور از تو و دنياي خراسان توام من
هرچند که دير است بر اين تيره صحايف
چون کلک نه سر در خط فرمان توام من
اما به تو و آن قلب پر از مهر تو سوگند
پيوسته به ياد تو و احسان توام من
نااهل مخوانم که در اين وادي پر رنج
کوشنده ز بهر تو و اقران توام من
سوگند به مويت که گرايد به سپيدي
آشفته و مشتاق و پريشان توام من
من فخر ز پيوند علي دارم و مريم
نجل وي و پرورده دامان تو ام من
روي حسن و خون حسين و دم عيسي
دارم همه را طفل دبستان توام من
مرغي شدم آواز درافکنده به آفاق
اما همه جا مدح ثناخوان توام من
هرچند که پيمانه زن و رند و حريفم
تا جان بودم بر سر پيمان توام من
هر هفته يکي نامه رهي سوي رهي کن
در آرزوي طبع سخندان توام من
ديواني از آن شعر پر از سادگي و لطف
بفرست که ديوانه ديوان توام من
حيران توام من که در اين ملک پريشان
شادي طلبي، مادر! حيران تو ام من
از من به پدرم، آن پدر پير بگو گفت
قربان تو، آماده قربان تو ام من
معذورم اگر دير کشيد اين سفرم باز
شرمنده عفو تو و احسان تو ام من
آن مجلس موعود بيارا که به زودي
در قلب خراسانم و مهمان تو ام من
مهدي_اخوان_ثالث