شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا

وفا

+ [تلگرام] بي تو ، مهتاب شبي باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم شدم آن عاشق ديوانه که بودم ! در نهانخانه جانم گل ياد تو درخشيد باغ صد خاطره خنديد عطر صد خاطره پيچيد يادم آيد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم ساعتي بر لب آن جوي نشستيم تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت من همه محو تماشاي نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ريخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ يادم آيد : تو بمن گفتي : ازين عشق حذر کن ! لحظه اي چند بر اين آب نظر کن آب ، آئينة عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهي نگران است باش فردا ، که دلت با دگران است تا فراموش کني ، چندي ازين شهر سفر کن ! با تو گفتنم : حذر از عشق ؟ ندانم سفر از پيش تو ؟ هرگز نتوانم روز اول که دل من به تمناي تو پَر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم تو بمن سنگ زدي ، من نه رميدم ، نه گسستم باز گفتم که : تو صيادي و من آهوي دشتم تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم سفر از پيش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … ! اشکي از شاخه فرو ريخت مرغ شب نالة تلخي زد و بگريخت ! اشک در چشم تو لرزيد ماه بر عشق تو خنديد يادم آيد که دگر از تو جوابي نشنيدم پاي در دامن اندوه کشيدم نگسستم ، نرميدم رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهاي دگر هم نه گرفتي دگر از عاشق آزده خبر هم نه کني ديگر از آن کوچه گذر هم ! بي تو ، اما به چه حالي من از آن کوچه گذشتم مرحوم فريدون مشيري
يک مشيري و يک شعر ...
ساعت ویکتوریا
وفا
رتبه 0
0 برگزیده
14 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
وفا عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top