پيامهاي ارسالي
+
[تلگرام]
يوردوز مني
آي باجيلار آي قارداشلار
فلک يامان يوردومني
اينانمازديم من قوجالام
کلک يامان يوردومني
کوهلنيم يورولوب دوزده
دوداقلار باغلانيب سوزده
بير جوت گوزوم قاليب گوزده
ملک يامان يوردومني
هيچ طرفه چاتمير عونوم
جهره لرده گئتدي يونوم
دارتيلميشام قاليب اونوم
الک يامان يوردومني
دومان چيسگين دوتوب دوزوم
هيچ طرفي گورمز گوزوم
قار کولک ده ايتيب ايزيم
کولک يامان يوردومني
ايشله ميين حاققا چاتدي
ايشلييه نين حاققي باتدي
بيز ايشله ديک ياد قوپارتدي
بيلک يامان يوردومني
سالک يازما سوز اوزولر
کروان قطار تک دوزولر
من باخارام جان اوزولر
ديلک يامان يوردومني
.
:ميرزائي(سالک)
@turkimahni
+
[تلگرام]
آتام بابک اوزوم تورکم
آنام تومروس اوزوم قوردام
اورک طاقت اوزوم دردم
سوزوم حجت اوزوم مردم
گوزوم خسته اوزوم مستم
ائليم طوفان اوزوم دستم
يوردوم اوياق اوزوم ساياق
وطن توپراق اوزوم بوداق
ائليم قدرت اوزوم غيرت
سازم ثروت اوزوم قيمت
وطن جنت اوزوم داغام
+
[تلگرام]
آنا ديلين ساتما يادا
وارليغيني وئرمه بادا
اينسان ياشا بو دونيادا
اؤز ديلينله سن اول تانيش
منيم گولوم، تورکو دانيش
قويما ديلين ياددان چيخا
ائويميزي قنيم ييخا
سال دده قورقودو يادا
اؤز اؤزوندن کوسمه باريش
منيم گولوم، تورکو دانيش
سن" فضولي" نيشاني سان
کور اوغلونون عنواني سان
اويما، آلدانما صييادا
وارليغينا هر آن چاليش
منيم گولوم، تورکو دانيش
+
[تلگرام]
در زبان تورکي، برخي کلمات مرکب و اصطلاحاتي وجود دارد که از ترکيب اسمِ يک عضو بدن با يک قيد يا صفت به وجود آمده و در بيشتر موارد معنا و مفهومي متفاوت از معناي اجزاي تشکيل دهنده اش دارد.
) اَلي دُولي ( دست پُر)
) اَلي اوزون ( متجاوز)
) اَلي دالي ( فقير)
) اَلي اَيري( دزد)
) اَلي يونگول ( بابرکت)
) اَلي آغير ( بي خير و برکت)
) اَلي بوش ( بيکار)
) اَلي سولي(ماهر - کاربلد)
) اَلي آچيق ( دست و دل باز)
) آل اياقسيز ( دست و پا چلفتي)
) ديرناقسيز( بي انصاف- خسيس)
) قلبي قره ( متعصب شديد)
) قارني زيغلي ( حسود)
) قيچي اوزون (کسي که يک جا بند نميشود)
) ديلي اوزون ( زبان دراز)
) قورساق سيز ( کم صبر و تحمل)
)جيرت قوز ( کسي که زود از کوره در ميرود)
)گُوني قالين( نفهم- يک دنده- لجباز)
) اوزي قره ( روسياه)
) گُزي قره ( عزيزِ دل)
)شور گُز ( هيز)
) اَتي آجي (آدم نچسب - گوشت تلخ)
)آل ياناق ( خونگرم)
)بويوک باش ( کلّه گنده)
) باشي سويوق( بي قيد ، بي تفاوت ،بي دقت)
) باشي اَشاغي( محجوب- سر به زير)
) بوينو بوکوک( بيکس ،يتيم)
)بورني هاوالي ( پرفيس و افاده)
) گودنسيز ( نديد بديد ،نامعقول)
)آلني آچيق ( روسفيد - کار درست)
) باشي داشلي( بدبخت - بيچاره)
) باشي آلچاق( بي آبرو- گناهکار)
) باشي اوجا ( سربلند)
) گُزي دار ( بدخواه - پخيل)
)گُزي توخ ( چشم پر- بي نياز)
)قولاغي توکلو ( متحجر- خرافاتي)
) آغزي بوتون ( رازدار)
) آغزي آچيق ( متعجب)
) آغزي پوزوق ( فحاش)
) اَنگي بوش ( پر حرف)
) بويني يوغون (ظالم، گردن کلفت)
)کال بئيين ( نفهم)
) قوش بئيين( کم عقل)
)گُزي آج ( طمعکار)
)اورگي صاف ( ساده دل)
)ديلي آجي( کسي که زبانش تلخ است)
) قارني ييرتيق ( سخن چين)
) آغزي چيريق ( سخن چين)
) اوزي قيرميزي ( پررو - بي حيا)
) ديلي پوتموش(کسيکه زبانش اختلاف ميندازد)
+
[تلگرام]
عبادت واقعي ، با آنچه امروز در سراسر دنيا به نام عبادت انجام مي شود ، هيچ ارتباطي ندارد.
عبادت ، انجام آداب و رسوم نيست و با آنچه در معابد و مساجد انجام مي شود هيچ ارتباطي ندارد .
عبادت واقعي ، هيچ ارتباطي با بر زبان راندن كلمات خاص ندارد .
عبادت ، كلامي نيست، بلكه شكرگزاري در سكوت است.
زانو زدن در سكوت است دربرابر عظمت هستي ...
پس هرگاه ، در هر كجا ، در هر زمان ،
احساس كردي دوست داري در برابر زمين،
در برابر درختان و آسمان زانو بزني ، زانو بزن !
اين چنين زانو زدن ، به شما كمك خواهد كرد
آرام آرام ، در برابر عظمت خالق ، نيست شوي ...
عبادت ، يكي از بزرگترين روشهاي نيست كردن " خود " است
و آنگاه كه " خود " برود ، خدا مي ماند ...
+
[تلگرام]
@Dr_Shareiaty
من اگر روزي شود نقاش اين دنيا شوم
اين جهان را عاري از هر غصه وغم ميکشم
بهر دلها مهرباني بي قراري يک دلي
هر دلي را در کنار شاخه اي گل ميکشم
اندر اين دنيا کسي بر کس ندارد برتري
من غني را با فقير، يکجا يکسان ميکشم
زشت وزيبا خالق وپروردگار ما يکيست
زشت وزيبا ، پيش هم ، اما انسان ميکشم
عشق هايي که در آن بوي خيانت ميدهند
تا ابد محکوم دل تنگي به زندان ميکشم
هرکجا قلبي شکست ، مابي تفاوت بوده ايم
اري اري بهردلهاي شکسته ، نيز درمان ميکشم
من در اين دنيا تمام مردمش را بي درنگ
با تني سالم ، لب خندان ،خرامان ميکشم
+
[تلگرام]
ين شعر ترکي معجزجالب است لطفاً بخوانيد،
زاهدا ! من چكيرم بار ممت ، سنه
نه ؟
كؤنلوم ايستير ائلييم ساقيه منّت ، سنه
نه ؟
سن اگر صاحب اعجاز و كرم سن ، منه
نه ؟
من گنهكارم اگر طالب ذلت ، سنه نه ؟
منه نه ؟ معبد و محرابدا گئچير اوقاتين
قيلميشام ميخانا كنجيندا سكونت ، سنه
نه ؟
آغزيني باغ ، يئمه ، ايچمه ، اوروج
دوت منه نه ؟
من اگر اولماميشام اهل قناعت ، سنه
نه ؟
گئجه گؤندؤز باشيني تاپدا يئره ، هي
دور ، اوتور
دگيلم اهل تظاهرلي عبادت ! سنه نه ؟
سن هر ايل مكه يه گئت ، يوز دفعه
احرام باغ
افتخاريمدي منيم خلقيمه خدمت !! سنه
نه ؟
مين كلك دير آچاسان بلكه بهشتين قاپي
سين
سن اون يئرده ياپيشماز منه جنت !!
سنه نه ؟
آلتي دانگ باغ جنان ، حوري و قيلمان
دا سنين
راضيم هر نه يازيب آنليما قسمت ! سنه
نه ؟
سن گئت اؤز فيكرينه قال ، منده بيليم
اؤز عمليم
داور الله دير اگر روز قيامت !! سنه
نه ؟
زنديقم ، باده پرستم ، يارادان ياخشي
بيلير
آخر اي ظاهري خوش ، باطني ظلمت !!
سنه نه ؟
معجزم قويسا گر قبرينه ، سن اوندا
دانيش
من اگر طالب كفرم يا ديانت ، سنه
نه !!!!! ؟
( ميرزاعلي معجزشبستري)
+
[تلگرام]
چه شعر نابي
درود بر سراينده اين ابيات زيبا
*هيچ کس چيزي نگفت*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جغد فرتوتي هما شد، هيچ کس چيزي نگفت
موشي آمد اژدها شد، هيچ کس چيزي نگفت
آن که رسم کدخدايي را غلط اعلام کرد
کم کمک خود کدخدا شد، هيچ کس چيزي نگفت
دست ملّت ضربه خورد افسار دولت ول شده
دولت از ملّت سوا شد، هيچ کس چيزي نگفت
ملّتي که برج در برجش نشان از جشن داشت
ماه در ماهش عزا شد، هيچ کس چيزي نگفت
زنده شد "ابن زياد" و نوحه خواني پيشه کرد
آب و نانش کربلا شد، هيچ کس چيزي نگفت
شيخ از "اللّه اکبر"، "کِبر" را برداشت کرد
رفت بالا "کبريا" شد، هيچ کس چيزي نگفت
از نماز بي وضو چيزي نمي گويم ولي
روزه ها بي "ربّنا" شد، هيچ کس چيزي نگفت
هر حرامي کم کم از منبر حلاليّت گرفت
مثل اين که کودتا شد، هيچ کس چيزي نگفت
چارچنگولي ربا افتاد روي بانک ها
اين رِبا هستي رُبا شد، هيچ کس چيزي نگفت
مرزهاي علم و دانش در افاضات شيوخ
دائماً هي جا به جا شد، هيچ کس چيزي نگفت
هر چه مسئول آمد از بس بود خالص، دزد شد
دزدي اش هم بر ملا شد، هيچ کس چيزي نگفت
آن که فِرت و فِرت از ارض و سما تفسير داشت
کاسب ارز و طلا شد، هيچ کس چيزي نگفت
نرم نرمک کلّ بيت المال هاپولي شدست
پول ها پخش و پلا شد، هيچ کس چيزي نگفت
آب و خاک و کوه و دشت و نفت و گاز
جنگل و دريا فنا شد، هيچ کس چيزي نگفت
فقرِ لامصّب فقط در قشر مستضعف نماند
بانوا هم بينوا شد، هيچ کس چيزي نگفت
ظلم عين سگ پريد و پاچه ما را گرفت
گرچه دردش جانگزا شد، هيچ کس چيزي نگفت
کارگر زنداني امّا کارفرماي شريف(!)
راهي آنتاليا شد، هيچ کس چيزي نگفت
لاله ها روييد از خون جوانان وطن
آن که جيکي زد جزا شد، هيچ کس چيزي نگفت
من نمي دانم کدامين شير فاسد خورده اي
باعث اين وضع ما شد، هيچ کس چيزي نگفت..
+
[تلگرام]
معبود من اي مادر محبوب گرامي
اي آن که دل افسرده ز هجران توام من
خرم به دل آسوده به جان زي که به هر حال
خرم دل از آسودگي جان توام من
هرچند که ديري است در اين شهر گنه کار
دور از تو و دنياي خراسان توام من
هرچند که دير است بر اين تيره صحايف
چون کلک نه سر در خط فرمان توام من
اما به تو و آن قلب پر از مهر تو سوگند
پيوسته به ياد تو و احسان توام من
نااهل مخوانم که در اين وادي پر رنج
کوشنده ز بهر تو و اقران توام من
سوگند به مويت که گرايد به سپيدي
آشفته و مشتاق و پريشان توام من
من فخر ز پيوند علي دارم و مريم
نجل وي و پرورده دامان تو ام من
روي حسن و خون حسين و دم عيسي
دارم همه را طفل دبستان توام من
مرغي شدم آواز درافکنده به آفاق
اما همه جا مدح ثناخوان توام من
هرچند که پيمانه زن و رند و حريفم
تا جان بودم بر سر پيمان توام من
هر هفته يکي نامه رهي سوي رهي کن
در آرزوي طبع سخندان توام من
ديواني از آن شعر پر از سادگي و لطف
بفرست که ديوانه ديوان توام من
حيران توام من که در اين ملک پريشان
شادي طلبي، مادر! حيران تو ام من
از من به پدرم، آن پدر پير بگو گفت
قربان تو، آماده قربان تو ام من
معذورم اگر دير کشيد اين سفرم باز
شرمنده عفو تو و احسان تو ام من
آن مجلس موعود بيارا که به زودي
در قلب خراسانم و مهمان تو ام من
مهدي_اخوان_ثالث
+
[تلگرام]
بي تو ، مهتاب شبي باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه که بودم !
در نهانخانه جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد
يادم آيد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد : تو بمن گفتي :
ازين عشق حذر کن !
لحظه اي چند بر اين آب نظر کن
آب ، آئينة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کني ، چندي ازين شهر سفر کن !
با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پيش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمناي تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدي ، من نه رميدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !
اشکي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب نالة تلخي زد و بگريخت !
اشک در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد که دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه کشيدم
نگسستم ، نرميدم
رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهاي دگر هم
نه گرفتي دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کني ديگر از آن کوچه گذر هم !
بي تو ، اما به چه حالي من از آن کوچه گذشتم
مرحوم فريدون مشيري
* راوندي *
99/2/25
+
[تلگرام]
حاجي تا صبح قرآن به سر گرفت و گناهانش بخشيده شد!
اما کارگر خسته بعد از افطار خوابش برد و گناهان امسالش به گناهان سال قبل افزوده شد!
حسين پناهي
* راوندي *
99/2/25
+
[تلگرام]
دوغانين (طبيعتين) ترکجه آدلارين اؤيرنک:
Doann (Tbiytin) Türkçe adlarn rnk:
نامهاي طبيعت در زبان تورکي را ياد بگيريم:
دريا: دنيز (Dniz)
درياچه: گؤل (Gl)
جزيره: آدا (Ada)
شبه جزيره: يارم آدا (Yarmada)
خليج: کؤرفز (Krfz)
تالاب: گؤلمچه (Glmç)
مرداب: باتاقليق (Bataqlq)
باتلاق: باتلاق (کلمه تورکي) (Batlaq)
موج: دالغا (Dala)
موج کوچک: لپه (Lp)
ساحل: چيمرليک ساحيل (Cimrlik, Sahil)
چشمه: بولاق (Bulaq)
سرچشمه: پينار (Pnar)
رودخانه: چاي ارماق (Cay, Irmaq)
نهر: آرخ (Arx)
جوي آب: قنات قنوو (Qnat, Qnov)
چاه: قويو (Quyu)
آبريز: زينه (Zin)
جايي که آب آنجا را گود کرده باشد: چاپاغان (Capaan)
زميني که هميشه از خود آب پس بدهد : گزه (Gz)
آب نشتي: سزقن (Szn)
درختي که وسطش کنده شده و داخلش آب باشد: نوو (Novo)
ناودان: نووچا، نوودان (Novça, Novdan)
زلال: دورو (Duru)
گلآلود: بولانيق (Bulanq)
عميق: درين (Drin)
کمعمق: داياز (Dayaz)
خاک: توپراق (Topraq)
خشکي: قورولوق (Quruluq)
خشک: قورو (Quru)
کوه: داغ (Da)
قلّه: تپه زيروه (Tp, Zirv)
صخره: قايا (Qaya)
سنگ: داش (Da)
آسمان: گي (Gy)
شب: گئجه (Gec)
روز: گندز (Gündüz)
خورشيد: گنش (Gün)
ماه: آي (Ay)
ستاره: اولدوز (Ulduz)
ابر: بولود (Bulud)
مه: چن (Cn)
غبار: دومان (Duman)
شبنم: چيي گئجه شئهي (Ci, Gec ehi)
آبشار: شلاله شيرران (lal, rran)
گل: گل چيچک (Gül, Ciçk)
نهال: فيدان (Fidan)
درخت: آغاج (Aac)
جنگل: مئشه اورمان (Me, Orman)
دشت: چؤل (Cl)
باغ: باغ (کلمه تورکي) (Ba)
@qocatabriz
زمين: يئر (Yer)
شرق: دوغو (Dou)
غرب: بات (Bat)
شمال: قوزئي (Quzey)
جنوب: گنئي (Güney)
باد: يئل (Yel)
طوفان: فئرتئنا قاسرغا (Frtna, Qasra)
گردباد: بورولغان (Burulan)
گرد و خاک: توز توپراق (Toz Topraq)
آب: سو (Su)
باران: ياغش ياغمور (Ya, Yamur)
بارندگي: ياغينتي (Yant)
قطره: دامجي داملا (Damc, Damla)
رنگينکمان: گؤي قورشاغي (Gy Qura)
تگرگ: دولو (Dolu)
برف: قار (Qar)
بهمن: شپه خار (p, Xar)
يخ: بوز (Buz)
يخزده: دون (Don)
آتش: اود (Od)
آتشسوزي: يانقين (Yanqn)
ملايم: الق (Ilq)
گرم: ايستي (isti)
سرد: سويوق (Soyuq)
خنک: سرين (Srin)
جوش: قاينار (Qaynar)
بخار: بوغ (Bu)
آبپز: پشلمه (Plm)
بخارپز: پتلمه (Ptlm)
#آناديليميزيقوروياق
بيزه قوشولون
@qocatabriz
رقيه کنيز بي بي زهرا
99/2/12
+
[تلگرام]
خيلي قشنگه
اهل همين کوچه ي بن بست کناري ،
که تو از پنجره اش پاي به قلب منِ ديوانه نهادي ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ي باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهي ،
منِ دلداده به آهي ،
بنشستيم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهي
گُنه از کيست ؟
از آن پنجره ي باز ؟
از آن لحظه ي آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ي ديدار ؟
کاش مي شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همه بر دوش بگيرم
جاي آن يک شب مهتاب ،
تو را يک نظر از کوچه ي عشاق ببينم..
به كسي كينه نگيريد
دل بي كينه قشنگ است
به همه مهر بورزيد
به خدا مهر قشنگ است
دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي
بوسه هم حس قشنگي است
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است
بفشاريد به آغوش عزيزان
پدر و مادر و فرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است
نزنيد سنگ به گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانه ببوسيد
پر پروانه قشنگ است
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد
به خدا لاله قشنگ است
همه جا مست بخنديد
همه جا عشق بورزيد
سينه با عشق قشنگ است
بشناسيد خدا را
هر کجا ياد خدا هست
سقف آن خانه قشنگ است...
فريدون مشيري
* راوندي *
98/11/21
+
[تلگرام]
اين جمله بد جور به دلم نشست:
انسانها به ميزان حقارتشان دروغ ميگويند؛
به ميزان فرهنگشان اعتماد ميكنند؛
به ميزان هويتشان عاشق ميشوند؛
و به ميزان كمبودهايشان آزارت ميدهند !
* راوندي *
98/11/16
+
[تلگرام]
اورگيم قان دي فلک دن فلکي خار اولسون
گنيش عالمده گوروم هر لحظه اونو زار اولسون
مني هر لحظه بو دنيا ده پريشان ائلدي
بو خمار گوزلريمي گور نجه گريان ائلدي
آيريليقلار ادونا سينه مي ياندير دي فلک
شاختادان اللريمي ظلميله دوندور دي فلک
قويمادي ناله سسيم دن يوخو گلسين گوزومه
باخمادي او جاني يانميش نه يالان نه دوزومه
چوخ شقاوتله بوتون وارليقيمي آلدي فلک
نه يامان گونلره يورقون جانيمي سالدي فلک