شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ ... فائزه کَمکي ترسيده بود:«چي شده يعني؟» شانه انداختم بالا:« نمي دونم» گردن کشيدم که کسي از بچه ها را پيدا کنم.سميه جلوتر داشت با بچه ها حرف مي زد و تحريکشان مي کرد. رفتم جلو:« چي شده؟ چرا راه نمي افتند؟» عرق نشسته بود به پيشاني اش.چند تا از دخترها را کرد توي صف و آهسته گفت:«نمي ذارن جلو بريم!» سيد از جلوي صف دويد سمت پسرهايي که عقب کشيده بودند:« دِ بريد جلو... چرا برگشتيد؟ هل بديد و بريد جلو ... برو جلو داداش...برو...»...
چراغ جادو
ايمانه-2
رتبه 0
0 برگزیده
56 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
ايمانه-2 عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top