شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام‌هاي ارسالي

چراغ جادو
+ *دوستان لذت ببريد* عکس:منطقه چهچهه شهرستان کلات نادر خراسان رضوي *ايران*
مرتضي -2
بابا اين همه فوتوشاپپپپپپپپپپپه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!...
همه 7 نظر
اوهوم!ما رو هم دعوت کن.
چه خوشگل
+ يکي منو روشن کنه...کي به کيه؟! آقاي ر تو مستندش قضيه هسته اي رو به نفع خودشون ضبط ميکنند..در صورتي که 90 درصد کاراي مفيد براي کاراي پيشبرد هسته اي در دولت 9 و 10 انجام شده..بعد وقتي تو مناظره آقاي جليلي مياد يه چيز واضح رو توضيح بده هي ميپره تو حرفش که چه ميدونم حقايق رو که نميشه عوض کرد و از اين حرفا! والا ...با اين مستنداشون!
+ [وبلاگ] ياد نگاه
سلام بانو تولدتون مبارک... هديه تولد شما ان شاء الله امروز نايب الزياره شما در حرم حضرت رئوف:))
ممنونم عزيزم...خوشا به سعادت من که دوستي چون شما دارم..بهترين هديه تولدم بود.ممنونم بار هم.
ديروز دم غروب گلدسته هاي حرم رو که از دور ديدم يادت کردم :) و سلامت رو به آقا رسوندم :)
+ دلم ميخواهد امشب پا به پاي اهل حرم بي صدا گريه کنم....واااااااااااااي حســــــــــــيــن!
+ بامداد روز يازدهم از هر شبي تاريکتر از هر غمي غمگين تر بود بار اين غم بيشتر انگار بر دوش دو بانوي بزرگوار عالم بود يکي به اندازه تمام دنيا غم ديده بود يکي به اندازه تمام عمر سه ساله اش اما بانوي سه ساله بارش سنگين شد وقتي صورت مهربان پدر را بدون دست هايش ديد... آنقدر در چشمان پدر نگاه کرد و زبان ريخت تا روحش به چشمان پدر عروج کرد.. خدايا دلم امشب تاب ندارد... روحم چرا نمي پرد!
+ شام غريبان که مي شود،وقتي عاشورا تمام مي شود و شمع ها خاموش مي شود،وقتي همه هيئت ها شعر خداحافظي مي خوانند،وقتي همه از يتيمان زخمي و دخترکان بي معجر مي گويند،وقتي مداح ميگويد امان از دل زينب،وقتي هر چه سينه را چنگ ميزني نفست بالا نمي آيد،وقتي ياد رباب مي افتي که امشب بي علي اصغر مي خوابد،دلت مي خواهد بترکد،وقتي هر چه گريه مي کني بغضت تمام نمي شود،مي ماني که امشب واقعاً چه ميکشد زينب(س).
+ از *قربان* شروع شد.. هر روز پاهايم سست تر مي شد *غدير* که گذشت دلم بي تاب شد باور نمي کردم اسکلت ميله اي رفت بالا سياهي ها را که زدند بوي اسپند که راه افتاد باورم شد که امسال هم خدا *محرم* را قسمتم کرد!
DARYAEI
91/9/6
+ ديشب..خانمي گهواره اي را تکان ميداد.لالايي مي خواند آرام..آن طرف تر عده اي گريه ميکردند.بر سر و رويشان ميزدند.عده اي ناله مي کردند.نگاهشان به سمت آن خانم بود.مي گفتند خدا صبرش دهد...خانمي ديشب گهواره اي را تکان ميداد.گهواره اي خالي.گهواره اما بوي *علي اصغر* مي داد...*رباب* آرام لالايي مي خواند.*علي اصغر* از هميشه آرام تر بود.به جاي گهواره..زير *خاک *خوابيده بود..
+ در اين چند سالي که از خدا عمر گرفتم، در اين دهه هاي محرم،يک زمان هايي هست که هر چه روي چنگ بيندازي و شيون کني و به سينه بکوبي ،هرچه سر به ديوار بکوبي و خلاصه هر کاري بکني انگار اين غم دست از سينه ي تو بر نمي دارد.فقط يک راه مي ماند اينکه* جان* بدهي!
+ من تازه فهميدم که عيدي ما به فنا رفته!پوفففففففففففف!
يعني چي؟
اون 3 هزار تومن!برداشت نشده رفت!
+ خدايا بلندگوهاي ارکست خونه بغلي ميشه فقط امشب خراب شه!؟
*هور*
91/8/14
پنجره هامون اومد تو حلق خونه!
همه 7 نظر
خدا روشکر..مثل اينکه تمووم شد!
← اف1 ✿
خداروشکر
+ . ما ستاره هاي دنياي تو ايم ته چشماي تو ناپديد ميشيم ما رو ديوارا نوشتيم يه روزي تا دو ساعت ديگه شهيد ميشيم
کامل شعر اينه:
حس تو فتح غرور و زندگيست/ واسه ميهني که بيداره هنوز/ شادي عکس شهيدانو ببين/ خنده هاشون روي ديواره هنوز/ مرز دنياي تو نبض زندگيست/ شهر دريايي و آرام جنوب/ صدف شکفته خليج فارس/ بندر نخل و پرنده و غروب/
همه 6 نظر
اين قسمت آخر کشت منو...نابود شدم...:((((((
شعر از عبدالجبار کاکايي
+ دلم خوش است که گه گاهي ديده ام را به نگاهي مي کني ميهمان منم که هميشه حريصم و شکوه مي کنمت تو اما امام رئوفي با اين شکوه هايم باز مي نوازي مهمان
+ اينجا همه خوبند خيالت راحت ،من مانده ام و سه تا هم صحبت،اين گوشه نشسته ايم و دلتنگ تو ايم:من،عشق،خدا،عقربه هاي ساعت..
+ مي گفت خانه تکاني،در ذهنم مي آمد که انگار خانه را از سرش بگيري و هي بتکاني!آنقدر که ديگر ازش خاک بلند نشود.اما مي دانستم که اگر از سر دلش -که هميشه مي گفت مي سوزد- مي گرفتي و تا ابد هم که تکان مي دادي خاکش تمام نمي شد.همه ي خانه را مي شست.اما هيچ وقت دست به خانه دلش نمي زد.بعد از اينکه از کربلا برگشت،چند وقتي دل و دماغ کار کردن نداشت.وقتي رفتم ديدنش،فهميدم دلش را تکانده بودند!
ساعت دماسنج
راحيل بانو
رتبه 95
1 برگزیده
126 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top