پيام
+
خوب ميدانم که خيلي عاشقي
مطمئنم دوستم داري زياد
خوب ميداني که من عاشقترم
دوست تر دارم تو را...آري... زياد
عشق ما بايد که طولاني شود
بيش از اين دنيا که در تاب و تبيم
هرچه که دارم فداي عشق تو
ما ولي هر دو فداي زينبيم
پس بيا اين آب و اين هم آينه
رد بکن از زير اين قرآن مرا
با همان انگشتر فيروزه ات
دور کن از چشمْزخم جان، مرا
شمس الظلام
95/6/11
يک فنجان قهوه به سبک
باز هم کنج خرابه مانده است
ضجه هاي وا حسين خواهري
گريه ي بانو رقيه جان گرفت
آه...گويا باز هم بر ني، سري
بيشتر از اين مرا رسوا مخواه
اذن ميدان را بده بانوي من
عزتي داده به سرباز حرم
دست خود را تا گرفته سوي من
مي روم...رزق شهادت را بخواه
آنچه را که در پي اش روز و شبيم
کاشکي مير و علمدارش شويم
کُلُّنا عباسُک يا زنبيم