پيام
+
صورت خود که چنين نيک بپرداخته ايم ....................... پيش چشمان خلايق به در انداخته ايم
آه از اين سيرت ناپاک که مست است و حقير ............... با چنين دل به خدا قافيه را باخته ايم
سخن و وعظ چو نقل است و نبات است به لب ............ عمل و عشق به فردا همه انداخته ايم
اينچنين سيرت ناساز و تمناي وصال ........................ در خيالات چه ها بافته و ساخته ايم
ما به سر منزل مقصود نخواهيم رسيد ...................... تا بها و ثمن عشق نپرداخته ايم
بي عمل علم نه نفع است حجاب است حجاب ........... ما بر اين مرکب جهليم و چه بد تاخته ايم
ديده مان باز که چشمان خلايق باشيم ................... ما نگاهي به دل خويش نيانداخته ايم
تو کجا ديده و آن يار دل آرام کجا ............................ هوس ديدنش از ديده بر انداخته ايم
..... فعلا همين... شايد بعدا بازهم ادامه اش دادم...
التماس دعاي خير