شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ *سلام اي همنشين پارس ياري ، که جز اينجا نداري هيچ کاري :D .. بيا و در لغتها جستجو کن ، و با ما شاعرانه گفتگو کن .. زبان شعر از فردوسي آموز ، به هر بيتي چراغي ديگر افروز * :)


*فقط با شعر اينجا گفتگو کن .. و موضوعات جالب جستجو کن *
من اگر دانستمي شعر و ادب .. اينچنين نَبوَد سوهان عصب :D
*دگر شمس العماره جاي ما نيست .. بجز دارو در آنجا آشنا نيست * :)
*نهفتن باشد آن فعل از تو گفتن .. فقط با شعر سخن بر گو با من * B-)
الا اي شاعرا روشن روانت ... بود پرزور هم جان و زبانت / قلم در دست تو معمور بادا / بخوان بيتي براي دوستانت @};-
* از اين چرخ دوار و اين روزگار .. جواني و پيري شود آشکار .. بريزيد برگ درختان زرد .. که سبزي دهد بار ديگر بهار *
* بگفتم با تو اسمش را نهفتن .. بگو آخر چه خواهي ديگر از من * :D
چو پارسي مباشد تن من مباد!:)
* بلاي آسموني در سفر باش .. برو فردوسي آنجا در گذر باش * :)
*نهفتن اشتباهي بوده عايا ؟ .. بگير از من هر آنچه خواهي اينجا *
سفر بس سخت باشد...اگر با قاطر فردوسي باشد:)
* کننونت باشدت ريل دو تخته .. کجاي اين سفر اينگونه سخته ! * :)
*کنون برگرد از بحثي که رفته .. زمان حال را بنگر چه گفته *
روي قاطر تکان ها ميخورم من هي فراوان...تمام مهره هاي اين کمر هم ميشود داغان
*برو يک کمي شربت خوش بنوش .. که شعرت بيايد چون مي فروش * :D
الا راونديا شيرين سخن دوست / تورا ازجان و دل دارم همي دوست / دگر باره برايم شعر تر گوي/ که اشعارت برايم خوب و نيکوست
*بزير قاطرت چارتا فنر نه .. که باشد قاطرت از هر اتول به * :)
جيگرم ! جيگرم ! جيگرم ! B-)
*آشفتگي موي من از حال من است .. اين سلسله ي گره زده فال من است .. اين سايه ي قد کشيده تا مرز جنون .. وحشتي که تا هميشه دنبال من است * اوائل شاعري
کجا بايد برم اين قاطرم را....که از هر اتول بهتر شود او؟
زقاطر دست بردار اي عزيزم / به پايت شاخه هاي گل بريزم
هر آن کس که دارد سر در گريبان...بود محزون و زار و بد داغان
زمو و قاطر و آشفته حالي / نمانده بهر ما قال و مقالي
*ببر بفروش قاطر را به قيمت .. بخر يک کاديلاک زير قيمت *
دگر تيبا و تندر اصل حال است / کاديل و شورلت مانند گال است
*هجوم شاعران را من چه گويم ؟ .. چگونه راه اين مطلب بجويم ؟ *
خودت گفتي بيا تا يار گرديم / انيس و مونس و همکار گرديم !
منم در اين عجب درمانده حالم ...چقد شاعر زياد گشته در عالم
*به اين علت مبر سر در گريبان .. که خواهي شد از آن محزون و داغان *
*مرا گر بنگري يک آن نيستم .. دوباره بنگري داني که چيستم * همينجوري جواب کوثر ولايت گرامي
*بيا دانش پژوه اي يار پارسي .. هجوم شعر را از ما چه پرسي *
نه من دانم که اين کاري عبث بي... خدا داند چقد دوستدار شعر بي:D ....باباطاهري شد انگار...اينم ضعف شعريم:D
الا راونديا دعوت نمودي / وليکن بعد آن غيبت نمودي / هجوم و حمله يارب اين محال است / به کينه دشمني بودن خيال است
* کنونم جاي گل شاعر برويد .. که شاعر را گل شعرش ببويد *
ز شعر و شاعري عالم شود پُر / بود شاعر ز عشق و يکدلي دُر
*بوَد غيبت اگر نامه نگاري .. بگو از غيبتم چه مدرک آري *
نه آن غيبت که بهر يار عار است / از آن غيبت نبودن اضطرار است@};-
روا گويي که عالم اين چونيني....گلستانيست براي گل چيني
زچيني گشته اين دل خون و مجنون / زايراني بگو اي يار همگون
*مرا انديشه آن باشد ز ياران .. ببارد شعر از هر سو چو باران *
ز ايران از چه گويم من برايت...چو ايراني نباشد تن مباشد
*بسازد روزي ايرانيِ چيني ... منم باشم تو هم باش و ببيني *
زباران شعر روح ما زنده گشت / ز راوندي و مهرش آکنده گشت
*مرا ديگر خجالت دادي اي دوست .. بوَد شعر تو آن شعري که نيکوست *
زچيني و ماچيني گذر کن / کنون بر ينگ دنيا يک نظر کن
چو ايراني بسازد چيني را ....شود بازار چيني سخت رسوا:D
زنيکويي تو ما نيک گشتيم / زلطفت همچو آس پيک گشتيم
زعرفان و ادب اشعار ديديم / بسي نکته که از ايشان شنيديم
*مرا کاري دگر با چينيان نيست .. که کالاهاي ايشان خالي بنديست *
ز ايران و ايراني نيک خوي / تو کالاي خوب وطن را بجوي
* بيا طرحي دگر در خود بريزيم .. بجاي اينکه با چيني ستيزيم *
اميدوارم که باشد بس پر سود ... شنيده هايي که از جانب من بود...وزنش خراب شد:D
درودم بر تو اي دل پاک راوند / که اشعارت بود شيرين چونان قند
*من از اشعار ياران فيض بردم .. چنان سيرم که گويي شام خوردم * :D
و عرفان را کنون در ياد آرم / بر او و شعر خوبش دل سپارم
نباشد مر مرا سيري زياران / که من خاکم شما هستيد باران
*سلامم بر تو دانشمند پويا .. که زيبا تر سخن راني ز هر جا *
*شکسته نفسي ميفرمايي پويا .. بزير پاي خويش بنگر ما را *
الا راوندي خوب سخن دان / تويي استاد من اي جان جانان
درود و صد درود اي همبلاگي....اميدوارم که هر روز شاد باشي
* مرا چون همنشيني با تو اين کرد .. خدا ما را کنار هم قرين کرد *
حقيقت بود از تو هرچه گفتم / نبود اغراق اين درها که سفتم
* بوَد شاديم از شادي ياران .. همين حسم مرا کرده سخن دان *
*حقيقت نزد خالق باشد و بس .. کجا راوندي آيد نزد او کس *
* به وقت ظهر نزديکيم برادر .. بريم تکليف برگيريم يکسر * التماس دعا
به يزدان پاک و خداوند نور / که در محضرش هيچ هستيم و مور
دوباره فيد و شعر و باز راوند ... چه گويم من چه سازم تا شود بند :)
به حق آيه هاي آسماني ...کنيد ما را دعا تا ميتوانيد:D
التماس دعا
مرا هم در نمازت ياد آور / دعايي کن به پيش حي داور / التماس @};- دعا شديدا
*به درگاه خدايم چون بنالم ... که خوش ساز آنکه خوش بنموده حالم * محتاجيم به دعا @};-
* مرا گر دست و پا در بند آيد ... بدان بعد از هزاران پند آيد *
در اين درگه که گَه گَه کَه کُه و کُه کَه شود ناگه // به امروزت مشو غره که از فردا نهي آگه
* گر بازي شطرنج بگويي بلدي .. از نابلداني و فقط لاف زدي .. آندم که بداني که نداني هنرش .. درياب که در آن بشماري عددي *
بيت من با "ه" تموم شد نه "گ" [4] :(
نه اميد جان اين فيد فقط گفتگو با شعر هست و قانون مشاعره رو نداره :) به ابيات قبل توجه بفرماييد ... براي مشاعره که در آنهم بايد شعر از خودتان باشد در فيد مشاعره شرکت نماييد .
آوو @};-
*diafeh*
شعرم نمياد !
شعرم نمياد ! - *diafeh*
*ديافه چون نطرها را بخواني ... چو بلبل از لبانت شعر راني *
*بيا شعري بگو با گفتگو خان ... که آگه سازمت از فن پنهان *
*diafeh*
برادر من نظر ها را بخاندم ... ولي حتي نيامد يک کلامي !
*diafeh*
من از شعر شما حتي پچيزي ... نفهميدم در اين غوغاي پارسي !!!! ( بعضي شعراتون !)
*همين شعرت فقط قافيه کم داشت ... وگرنه شعر گفتن را چه غم داشت *
*diafeh*
ذره اي دانش و درس و نمره حتي ... ازين قافيه ها گيرم نيامد ...
* اگر دنبال سيم و زر بگردي ... بگردد رنگ رويت رو به زردي * :D
*diafeh*
اگر دنبال سيم و زر بگشتم .. ز بيکاري همي شعري نگفتم !:دي
* کنون اسلوب شعرت رو به راه است ... اگر ترکش کني جانا گناه است *
*diafeh*
چگونه من در اينجا شعر گويم .. زبان و زيست بر من خيره گشتند ... همي درس و کتاب را گذاشتم .. در اينحا زير اين فيد شعر گوشم ( من همينجا از شما شاعرا عذر ميخام .. منو ببخشيد !)
*برو دختر زبان و زيست بر گير ... که افتادن ز آنها نيست تدبير *
* فراموش کن اصلن شاعري هست ... زماني ديگر اين آيد در دست *
* نبينم ديگر اينجايت ديافه ... چه با اين چهره يا با هر قيافه *
*diafeh*
همي خواندم رمان و داستان را .. همينک گشت درسها آشکارا :دي
*diafeh*
مرا هر کس ديدن کرددر نت ... بگفتا تو کيستي ديگر قيافه ! ( کلن شعر نيست !)
*تو که باز آمدي در پارسي يار ... مگر اينکه نه اي آنجا گرفتار *
*diafeh*
همي درس و کتاب رو ب رويم ... کنار هم ، ب روي هم ، سوارند ... خدانگهدار
* موفق باشي اندر درسهايت ... که پارسي نون نميآرد برايت *
*diafeh*
برو بالا دوباره الا اي فيد .. همينک شاعران آيند اين زير ( يا علليييي بنظرم مسدودم کنين فيدتون خراب نميشه )
* مرا از توجه ديافه جان چه غمست ... که هر چه دارم اينجا متعلق به همست *
ازت خواهم که اينک شعر خواني ...رفيق و مونس اين دل بماني
*ببخشيد داشتم ميرفتم اکنون ... و گر نه در کنارت بودم از جون *
برو و از خدا خواهم که باشد ...هميشه حافظ جانت و مالت:D
*دعاي خيرتان را پاس دارم ... چنان گنجبنه الماس دارم *
ميان عقل و دل جنگي جهاني ست... يكي صلح نوبل اينجا بيارد
بولد نكردم شعر حساب نميشه
*توگفتي شعر بسياري در اين فيد ... کنون کن استراحت تا شب عيد *:D
*نباش آزرده اي دلگنده خاتون ... بزن بر فرق اين انديشه باتون:)*
*diafeh*
الا راونديا چون گويي تو شعر .. ک بر مغزم نيامد حتي يک بيت !
*بايد ذهن تو پر از واژه باشه ... تا چند تايي از اون در شعر جا شه * :)
*diafeh*
فقط ذهنم پره از درس و تدريس .. اصن هم جا براي واژه ها نيس :دي
*همين شعري که گفتي بي نظيره ... کلامت کار يک استاد پيره* :)
*diafeh*
نکن استاد پير را قياسم ... مگر من چند سال فهم دارم ؟؟:دي فقط 15 است سنم اکنون ... ميرم دوم دبيرستان هم اکنون !!!
*خودت را من نگفتم پير گشتي ... غرض آن بود که با تدبير گشتي * :)
*diafeh*
تشکر ميکنم از تو اي استاد ... الان منظورتان فهميد و افتاد :دي
*diafeh*
شبت خوش باشد و زيبا اي استاد .. بخوابي و بگردي تو همي شاد .. ببيني هر چ خواب زيبا اينجاست ... بگردي شاد ازين امّيد استاد : ) ( چي گفتم :| )
سلامي گرم بر راوندي ما... درودي تازه مثل موج دريا...
*diafeh*
آخ آخ شاعراي واقعي دارن ميان بنظرم کناره کشي کنم بهتره
دل ما مثل مردم صافه صافه!... نباشد سود در رفتن، ديافه!
*مشو نوميد اي خانم ديافه ... نميگيريم ما بهرت قيافه * :D
*diafeh*
اگر هم سود در رفتن نباشه ... کمش کم کردن خجالتاشه .. انقد مزخرفو گفتم و خوندم ... ک ديگه جا برا خوباش نزاشتم !!!!!!! ( چي دارم ميگم :'( )
دلا بايد به جمع ما بخندي... خجالت نيست اينجا، سربلندي! :)
*diafeh*
ديافه .. قيافه :| ... شدم خسته من از بس شعر گفتم ... جفنگيات و هردنبيل گفتم
*سلام و شب خوش اي استاد خدايي ... گرفتيم از شما حال و هوايي*
*diafeh*
شبت شاد و دلت خوش باد شاعر ... کنون خواب آيد و کشتار شاعر ( الانه ک مامان پاشه واسه اين ک نخوابيدم بکشتم ... در توضيح مصرع دوم عست )
*تو را با شب به يزدان ميسپارم ... برو منهم به لالا رهسپارم * :)
خداوندا ! چه شاعرهاي خوبي / هنر مي ريزد از انگشتهاشان ! / گمانم نرم باشد جاي خفتن / گمانم گرم باشد پشتهاشان ... چي شد !! :)
* همه ايرانيان هستند شاعر ... ز کوشش تازه ميگردند ماهر *
* من از لايک تو ويدا در سپاسم ... براي شعر تو در التماسم * :)
* چه شد کارنامه و آن نمره هايش ... اگر دنبال کاري هست جايش * :)
*اهميت ندارد نمره هايت ؟ ... اگر کم باشد اينجا نيست جايت :D *
*بگو که نمره هاي من همه بيست ... دارم پر ميکشم جاي تو خاليست *
*بگو که نمره هام نزديک بيسته ... توي گوشم همش جيک جيک بيسته *
عليک السلام...
*مرا توپ و تفنگ اينجا کجا بود ... اگر بودي مهندس کرد مسدود * :D
*چه خوش گفت احسان نيا با عليک ... جواب سلام مرا با عليک *
سنگ صبور
:)
*:) =) :-o* ... =) B-) :-D
دوستان اين فيد را بخوانيد و بخنديد :)
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} 786نبودم آن زمان در جمع ياران،که با دل، بيت کنم تقديم ايشان،الا اي استاد راوند ک ز مايي،کنم جان و تنم تقديم دوستان(خوب بيد:)
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} @};-
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} بله جاي شما خالي بُد آنجا ، ولي اين فيد آمد باز بالا
2--براي تو
يکي دردانه شعر گويمت من. که وزن و عروض و قافيه اي هيچ ندارد
{a h=3123321}2براي تو{/a} بگو با ما تو از دل هر چه خواهي ، فقط در آن بزن رنگي الهي
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} چرا نگي با هر گويش و با هر زباني ميشه شعر سرود :) اما فقط بايد ترجمه کنيد خانم شاعره :D
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} خيلي جالب و پر معنا بود :) برام خيلي جالبه که شعرا با گويشهاي مختلف مطالبشون هم با هم فرق ميکنه مقصودم اينه که از زواياي مختلف به هر موضوعي نگاه کرده و شعر ميسرايند ... حالا کنجکاو شدم بدونم که اين شعر از خود شما بود يا اينکه اين چه شعري بود ؟ ترانه بود ؟ شعر نو بود ؟ نثر بود ؟ چي بود ؟ :)
قرار بود که درين وادي صحبت از معنا شود،نه به زبان عاميانه جمله اي هويدا شود،راوندي و man شکستن قانون منظم را.ديگر نبينم کلامي زغير شعر پيدا شود:)
{a h=ssmmgmailcom}{/a} هنر است زبان ترکي،تو بياموز به ما....ما به اشتياق فراوان منتظريم:)
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} يادم نبود که مي نويسي در کاغذ، احساس را،مي شوي حس در ترنم زيبا،مي روي در خيال مرواريد،اما شعر برايت سخت است...
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} اگر بازم بگويي شعر ترکي ، شود قانون اين فيد هر کي هر کي :D
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} چه خوب شد گفتي اي مرد بزرگوار ، حواسم شد برون از روي ناچار :)
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} هر آنچه که گويي و نويسي خوش است :) اين فيد کمي لسان مردم کش است :D
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} گويم ک راز عشق نبايد گفت،حلاج گفت و سرش بر دار شد.گويم ک حرف عشق بايد زد،قاسم گفت سردار دلها شد@};-
*قاصدك*
چشم ما در پي خوبان جهان خواهد بود .. تا جهان باقي و آيين محبت باقي ست...
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} سلام،ما نخواهيم که خوبي ما عيان شود:)راز اين همه جود و سخا بيان شود:)ما در چشم همه ساده و بي آلايشم:)تا جهان باقيست،راز ما پنهان شود:)
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} هم راز عشق بگو به عشاق هم حرف عشق ، که عاقبت هر دو را مينوسند بر برف عشق
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} چون نباشند مردمان نيک در اين ميکده ، خالق اين ماجرا در پلکي آن بر هم زده
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} قدم هايي که برداشتي بلند است :) تمام گفته هاي تو لَوَند است :D
بگوييد دوستان شعر فکاهي :D که ما را خود بخود مي آيد آهي
نبايد گفت از اشعار سنگين :) که اين سفره نخواهد ماند رنگين
بخند و خستگي از تن برون کن =) تمامي اشک و غم را سرنگون کن
شاعران را شاعري کردن بس است ،،، حس و حالم از کويد ناکس است
mariii
اَاااااااااااااااااااااا سال 94 .چقدر دوووووور چقدر نزدييييييک .من از 91 اينجا بودم .چقدر زود گذشت
mariii
بايد ديد در اين چند سال چکارهاي مفيدي کرديم.امممممم من تلاشهاي زيادي داشتم ولي نتيجه هايي که خواستم بدست نياوردم يا لاقل از ده به 6 فقط رسيدم.بازم شکر خدا
{a h=haftaamancom}mariii{/a} احساس عجيبيست ! زمان سرعت گرفته انگار ...
{a h=ravandi}‍‍‍‍ راوندي {/a} سلام،الگو ها را ترمه کردي که بريدي از کار:)
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} سلام ... گذران زندگي حال خوشي ميخواهد ،،، ور نه هر فسرده ميل خودکشي ميخواهد
کجا رفتند آن دوران شيرين ؟ که شد روياي ما روسيه و چين :) :D
چراغ جادو
‍‍‍‍* راوندي *
رتبه 82
14 برگزیده
1076 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top