پيام
+
*سلام اي همنشين پارس ياري ، که جز اينجا نداري هيچ کاري :D .. بيا و در لغتها جستجو کن ، و با ما شاعرانه گفتگو کن .. زبان شعر از فردوسي آموز ، به هر بيتي چراغي ديگر افروز * :)
همابانو
103/6/24
* راوندي *
*فقط با شعر اينجا گفتگو کن .. و موضوعات جالب جستجو کن *
* راوندي *
من اگر دانستمي شعر و ادب .. اينچنين نَبوَد سوهان عصب :D
محدثه خانوم
=)
* راوندي *
*دگر شمس العماره جاي ما نيست .. بجز دارو در آنجا آشنا نيست * :)
* راوندي *
*نهفتن باشد آن فعل از تو گفتن .. فقط با شعر سخن بر گو با من * B-)
دانش آموز پويا
الا اي شاعرا روشن روانت ... بود پرزور هم جان و زبانت / قلم در دست تو معمور بادا / بخوان بيتي براي دوستانت @};-
* راوندي *
* از اين چرخ دوار و اين روزگار .. جواني و پيري شود آشکار .. بريزيد برگ درختان زرد .. که سبزي دهد بار ديگر بهار *
* راوندي *
* بگفتم با تو اسمش را نهفتن .. بگو آخر چه خواهي ديگر از من * :D
بلاي آسموني😁
چو پارسي مباشد تن من مباد!:)
* راوندي *
* بلاي آسموني در سفر باش .. برو فردوسي آنجا در گذر باش * :)
* راوندي *
*نهفتن اشتباهي بوده عايا ؟ .. بگير از من هر آنچه خواهي اينجا *
بلاي آسموني😁
سفر بس سخت باشد...اگر با قاطر فردوسي باشد:)
* راوندي *
* کننونت باشدت ريل دو تخته .. کجاي اين سفر اينگونه سخته ! * :)
* راوندي *
*کنون برگرد از بحثي که رفته .. زمان حال را بنگر چه گفته *
بلاي آسموني😁
روي قاطر تکان ها ميخورم من هي فراوان...تمام مهره هاي اين کمر هم ميشود داغان
* راوندي *
*برو يک کمي شربت خوش بنوش .. که شعرت بيايد چون مي فروش * :D
دانش آموز پويا
الا راونديا شيرين سخن دوست / تورا ازجان و دل دارم همي دوست / دگر باره برايم شعر تر گوي/ که اشعارت برايم خوب و نيکوست
* راوندي *
*بزير قاطرت چارتا فنر نه .. که باشد قاطرت از هر اتول به * :)
دانش آموز پويا
جيگرم ! جيگرم ! جيگرم ! B-)
* راوندي *
*آشفتگي موي من از حال من است .. اين سلسله ي گره زده فال من است .. اين سايه ي قد کشيده تا مرز جنون .. وحشتي که تا هميشه دنبال من است * اوائل شاعري
بلاي آسموني😁
کجا بايد برم اين قاطرم را....که از هر اتول بهتر شود او؟
دانش آموز پويا
زقاطر دست بردار اي عزيزم / به پايت شاخه هاي گل بريزم
عرفان وادب
هر آن کس که دارد سر در گريبان...بود محزون و زار و بد داغان
دانش آموز پويا
زمو و قاطر و آشفته حالي / نمانده بهر ما قال و مقالي
* راوندي *
*ببر بفروش قاطر را به قيمت .. بخر يک کاديلاک زير قيمت *
دانش آموز پويا
دگر تيبا و تندر اصل حال است / کاديل و شورلت مانند گال است
* راوندي *
*هجوم شاعران را من چه گويم ؟ .. چگونه راه اين مطلب بجويم ؟ *
دانش آموز پويا
خودت گفتي بيا تا يار گرديم / انيس و مونس و همکار گرديم !
عرفان وادب
منم در اين عجب درمانده حالم ...چقد شاعر زياد گشته در عالم
* راوندي *
*به اين علت مبر سر در گريبان .. که خواهي شد از آن محزون و داغان *
* راوندي *
*مرا گر بنگري يک آن نيستم .. دوباره بنگري داني که چيستم * همينجوري جواب کوثر ولايت گرامي
* راوندي *
*بيا دانش پژوه اي يار پارسي .. هجوم شعر را از ما چه پرسي *
عرفان وادب
نه من دانم که اين کاري عبث بي... خدا داند چقد دوستدار شعر بي:D ....باباطاهري شد انگار...اينم ضعف شعريم:D
دانش آموز پويا
الا راونديا دعوت نمودي / وليکن بعد آن غيبت نمودي / هجوم و حمله يارب اين محال است / به کينه دشمني بودن خيال است
* راوندي *
* کنونم جاي گل شاعر برويد .. که شاعر را گل شعرش ببويد *
دانش آموز پويا
ز شعر و شاعري عالم شود پُر / بود شاعر ز عشق و يکدلي دُر
* راوندي *
*بوَد غيبت اگر نامه نگاري .. بگو از غيبتم چه مدرک آري *
دانش آموز پويا
نه آن غيبت که بهر يار عار است / از آن غيبت نبودن اضطرار است@};-
عرفان وادب
روا گويي که عالم اين چونيني....گلستانيست براي گل چيني
دانش آموز پويا
زچيني گشته اين دل خون و مجنون / زايراني بگو اي يار همگون
* راوندي *
*مرا انديشه آن باشد ز ياران .. ببارد شعر از هر سو چو باران *
عرفان وادب
ز ايران از چه گويم من برايت...چو ايراني نباشد تن مباشد
* راوندي *
*بسازد روزي ايرانيِ چيني ... منم باشم تو هم باش و ببيني *
دانش آموز پويا
زباران شعر روح ما زنده گشت / ز راوندي و مهرش آکنده گشت
* راوندي *
*مرا ديگر خجالت دادي اي دوست .. بوَد شعر تو آن شعري که نيکوست *
دانش آموز پويا
زچيني و ماچيني گذر کن / کنون بر ينگ دنيا يک نظر کن
عرفان وادب
چو ايراني بسازد چيني را ....شود بازار چيني سخت رسوا:D
دانش آموز پويا
زنيکويي تو ما نيک گشتيم / زلطفت همچو آس پيک گشتيم
دانش آموز پويا
زعرفان و ادب اشعار ديديم / بسي نکته که از ايشان شنيديم
* راوندي *
*مرا کاري دگر با چينيان نيست .. که کالاهاي ايشان خالي بنديست *
دانش آموز پويا
ز ايران و ايراني نيک خوي / تو کالاي خوب وطن را بجوي
* راوندي *
* بيا طرحي دگر در خود بريزيم .. بجاي اينکه با چيني ستيزيم *
عرفان وادب
اميدوارم که باشد بس پر سود ... شنيده هايي که از جانب من بود...وزنش خراب شد:D
دانش آموز پويا
درودم بر تو اي دل پاک راوند / که اشعارت بود شيرين چونان قند
* راوندي *
*من از اشعار ياران فيض بردم .. چنان سيرم که گويي شام خوردم * :D
دانش آموز پويا
و عرفان را کنون در ياد آرم / بر او و شعر خوبش دل سپارم
دانش آموز پويا
نباشد مر مرا سيري زياران / که من خاکم شما هستيد باران
* راوندي *
*سلامم بر تو دانشمند پويا .. که زيبا تر سخن راني ز هر جا *
* راوندي *
*شکسته نفسي ميفرمايي پويا .. بزير پاي خويش بنگر ما را *
دانش آموز پويا
الا راوندي خوب سخن دان / تويي استاد من اي جان جانان
عرفان وادب
درود و صد درود اي همبلاگي....اميدوارم که هر روز شاد باشي
* راوندي *
* مرا چون همنشيني با تو اين کرد .. خدا ما را کنار هم قرين کرد *
دانش آموز پويا
حقيقت بود از تو هرچه گفتم / نبود اغراق اين درها که سفتم
* راوندي *
* بوَد شاديم از شادي ياران .. همين حسم مرا کرده سخن دان *
* راوندي *
*حقيقت نزد خالق باشد و بس .. کجا راوندي آيد نزد او کس *
* راوندي *
* به وقت ظهر نزديکيم برادر .. بريم تکليف برگيريم يکسر * التماس دعا
دانش آموز پويا
به يزدان پاک و خداوند نور / که در محضرش هيچ هستيم و مور
حرف امروز من
دوباره فيد و شعر و باز راوند ... چه گويم من چه سازم تا شود بند :)
عرفان وادب
به حق آيه هاي آسماني ...کنيد ما را دعا تا ميتوانيد:D
عرفان وادب
التماس دعا
دانش آموز پويا
مرا هم در نمازت ياد آور / دعايي کن به پيش حي داور / التماس @};- دعا شديدا
* راوندي *
*به درگاه خدايم چون بنالم ... که خوش ساز آنکه خوش بنموده حالم * محتاجيم به دعا @};-
* راوندي *
* مرا گر دست و پا در بند آيد ... بدان بعد از هزاران پند آيد *
اميد هستم!
در اين درگه که گَه گَه کَه کُه و کُه کَه شود ناگه // به امروزت مشو غره که از فردا نهي آگه
* راوندي *
* گر بازي شطرنج بگويي بلدي .. از نابلداني و فقط لاف زدي .. آندم که بداني که نداني هنرش .. درياب که در آن بشماري عددي *
اميد هستم!
بيت من با "ه" تموم شد نه "گ" [4] :(
* راوندي *
نه اميد جان اين فيد فقط گفتگو با شعر هست و قانون مشاعره رو نداره :) به ابيات قبل توجه بفرماييد ... براي مشاعره که در آنهم بايد شعر از خودتان باشد در فيد مشاعره شرکت نماييد .
اميد هستم!
آوو @};-
* راوندي *
:) @};-
*diafeh*
شعرم نمياد !
||عليرضا خان||
شعرم نمياد ! - *diafeh*
* راوندي *
*ديافه چون نطرها را بخواني ... چو بلبل از لبانت شعر راني *
* راوندي *
*بيا شعري بگو با گفتگو خان ... که آگه سازمت از فن پنهان *
*diafeh*
برادر من نظر ها را بخاندم ... ولي حتي نيامد يک کلامي !
*diafeh*
من از شعر شما حتي پچيزي ... نفهميدم در اين غوغاي پارسي !!!! ( بعضي شعراتون !)
* راوندي *
*همين شعرت فقط قافيه کم داشت ... وگرنه شعر گفتن را چه غم داشت *
*diafeh*
ذره اي دانش و درس و نمره حتي ... ازين قافيه ها گيرم نيامد ...
* راوندي *
* اگر دنبال سيم و زر بگردي ... بگردد رنگ رويت رو به زردي * :D
*diafeh*
اگر دنبال سيم و زر بگشتم .. ز بيکاري همي شعري نگفتم !:دي
* راوندي *
* کنون اسلوب شعرت رو به راه است ... اگر ترکش کني جانا گناه است *
*diafeh*
چگونه من در اينجا شعر گويم .. زبان و زيست بر من خيره گشتند ... همي درس و کتاب را گذاشتم .. در اينحا زير اين فيد شعر گوشم ( من همينجا از شما شاعرا عذر ميخام .. منو ببخشيد !)
* راوندي *
*برو دختر زبان و زيست بر گير ... که افتادن ز آنها نيست تدبير *
* راوندي *
* فراموش کن اصلن شاعري هست ... زماني ديگر اين آيد در دست *
* راوندي *
* نبينم ديگر اينجايت ديافه ... چه با اين چهره يا با هر قيافه *
*diafeh*
همي خواندم رمان و داستان را .. همينک گشت درسها آشکارا :دي
*diafeh*
مرا هر کس ديدن کرددر نت ... بگفتا تو کيستي ديگر قيافه ! ( کلن شعر نيست !)
* راوندي *
*تو که باز آمدي در پارسي يار ... مگر اينکه نه اي آنجا گرفتار *
*diafeh*
همي درس و کتاب رو ب رويم ... کنار هم ، ب روي هم ، سوارند ... خدانگهدار
* راوندي *
* موفق باشي اندر درسهايت ... که پارسي نون نميآرد برايت *
*diafeh*
برو بالا دوباره الا اي فيد .. همينک شاعران آيند اين زير ( يا علليييي بنظرم مسدودم کنين فيدتون خراب نميشه )
* راوندي *
* مرا از توجه ديافه جان چه غمست ... که هر چه دارم اينجا متعلق به همست *
عرفان وادب
ازت خواهم که اينک شعر خواني ...رفيق و مونس اين دل بماني
* راوندي *
*ببخشيد داشتم ميرفتم اکنون ... و گر نه در کنارت بودم از جون *
عرفان وادب
برو و از خدا خواهم که باشد ...هميشه حافظ جانت و مالت:D
* راوندي *
*دعاي خيرتان را پاس دارم ... چنان گنجبنه الماس دارم *
حرف امروز من
ميان عقل و دل جنگي جهاني ست... يكي صلح نوبل اينجا بيارد
حرف امروز من
بولد نكردم شعر حساب نميشه
* راوندي *
*توگفتي شعر بسياري در اين فيد ... کنون کن استراحت تا شب عيد *:D
* راوندي *
*نباش آزرده اي دلگنده خاتون ... بزن بر فرق اين انديشه باتون:)*
*diafeh*
الا راونديا چون گويي تو شعر .. ک بر مغزم نيامد حتي يک بيت !
* راوندي *
*بايد ذهن تو پر از واژه باشه ... تا چند تايي از اون در شعر جا شه * :)
*diafeh*
فقط ذهنم پره از درس و تدريس .. اصن هم جا براي واژه ها نيس :دي
* راوندي *
*همين شعري که گفتي بي نظيره ... کلامت کار يک استاد پيره* :)
*diafeh*
نکن استاد پير را قياسم ... مگر من چند سال فهم دارم ؟؟:دي فقط 15 است سنم اکنون ... ميرم دوم دبيرستان هم اکنون !!!
* راوندي *
*خودت را من نگفتم پير گشتي ... غرض آن بود که با تدبير گشتي * :)
*diafeh*
تشکر ميکنم از تو اي استاد ... الان منظورتان فهميد و افتاد :دي
*diafeh*
شبت خوش باشد و زيبا اي استاد .. بخوابي و بگردي تو همي شاد .. ببيني هر چ خواب زيبا اينجاست ... بگردي شاد ازين امّيد استاد : ) ( چي گفتم :| )
ذره بين زنده
سلامي گرم بر راوندي ما... درودي تازه مثل موج دريا...
*diafeh*
آخ آخ شاعراي واقعي دارن ميان بنظرم کناره کشي کنم بهتره
ذره بين زنده
دل ما مثل مردم صافه صافه!... نباشد سود در رفتن، ديافه!
* راوندي *
*مشو نوميد اي خانم ديافه ... نميگيريم ما بهرت قيافه * :D
*diafeh*
اگر هم سود در رفتن نباشه ... کمش کم کردن خجالتاشه .. انقد مزخرفو گفتم و خوندم ... ک ديگه جا برا خوباش نزاشتم !!!!!!! ( چي دارم ميگم :'( )
ذره بين زنده
دلا بايد به جمع ما بخندي... خجالت نيست اينجا، سربلندي! :)
*diafeh*
ديافه .. قيافه :| ... شدم خسته من از بس شعر گفتم ... جفنگيات و هردنبيل گفتم
* راوندي *
*سلام و شب خوش اي استاد خدايي ... گرفتيم از شما حال و هوايي*
*diafeh*
شبت شاد و دلت خوش باد شاعر ... کنون خواب آيد و کشتار شاعر ( الانه ک مامان پاشه واسه اين ک نخوابيدم بکشتم ... در توضيح مصرع دوم عست )
* راوندي *
*تو را با شب به يزدان ميسپارم ... برو منهم به لالا رهسپارم * :)
نويد باران
خداوندا ! چه شاعرهاي خوبي / هنر مي ريزد از انگشتهاشان ! / گمانم نرم باشد جاي خفتن / گمانم گرم باشد پشتهاشان ... چي شد !! :)
* راوندي *
* همه ايرانيان هستند شاعر ... ز کوشش تازه ميگردند ماهر *
* راوندي *
* من از لايک تو ويدا در سپاسم ... براي شعر تو در التماسم * :)
* راوندي *
* چه شد کارنامه و آن نمره هايش ... اگر دنبال کاري هست جايش * :)
* راوندي *
*اهميت ندارد نمره هايت ؟ ... اگر کم باشد اينجا نيست جايت :D *
نگارستان خيال
:)
* راوندي *
*بگو که نمره هاي من همه بيست ... دارم پر ميکشم جاي تو خاليست *
* راوندي *
*بگو که نمره هام نزديک بيسته ... توي گوشم همش جيک جيک بيسته *
عليرضااحساني نيا
عليک السلام...
* راوندي *
*مرا توپ و تفنگ اينجا کجا بود ... اگر بودي مهندس کرد مسدود * :D
* راوندي *
*چه خوش گفت احسان نيا با عليک ... جواب سلام مرا با عليک *
سنگ صبور
:)
* راوندي *
*:) =) :-o* ... =) B-) :-D
* راوندي *
دوستان اين فيد را بخوانيد و بخنديد :)
يک فنجان آرامش
{a h=ravandi} راوندي {/a} 786نبودم آن زمان در جمع ياران،که با دل، بيت کنم تقديم ايشان،الا اي استاد راوند ک ز مايي،کنم جان و تنم تقديم دوستان(خوب بيد:)
* راوندي *
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} @};-
* راوندي *
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} بله جاي شما خالي بُد آنجا ، ولي اين فيد آمد باز بالا
2--براي تو
يکي دردانه شعر گويمت من. که وزن و عروض و قافيه اي هيچ ندارد
* راوندي *
{a h=3123321}2براي تو{/a} بگو با ما تو از دل هر چه خواهي ، فقط در آن بزن رنگي الهي
* راوندي *
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} چرا نگي با هر گويش و با هر زباني ميشه شعر سرود :) اما فقط بايد ترجمه کنيد خانم شاعره :D
* راوندي *
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} خيلي جالب و پر معنا بود :) برام خيلي جالبه که شعرا با گويشهاي مختلف مطالبشون هم با هم فرق ميکنه مقصودم اينه که از زواياي مختلف به هر موضوعي نگاه کرده و شعر ميسرايند ... حالا کنجکاو شدم بدونم که اين شعر از خود شما بود يا اينکه اين چه شعري بود ؟ ترانه بود ؟ شعر نو بود ؟ نثر بود ؟ چي بود ؟ :)
يک فنجان آرامش
قرار بود که درين وادي صحبت از معنا شود،نه به زبان عاميانه جمله اي هويدا شود،راوندي و man شکستن قانون منظم را.ديگر نبينم کلامي زغير شعر پيدا شود:)
يک فنجان آرامش
{a h=ssmmgmailcom}{/a} هنر است زبان ترکي،تو بياموز به ما....ما به اشتياق فراوان منتظريم:)
يک فنجان آرامش
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} يادم نبود که مي نويسي در کاغذ، احساس را،مي شوي حس در ترنم زيبا،مي روي در خيال مرواريد،اما شعر برايت سخت است...
* راوندي *
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} اگر بازم بگويي شعر ترکي ، شود قانون اين فيد هر کي هر کي :D
* راوندي *
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} چه خوب شد گفتي اي مرد بزرگوار ، حواسم شد برون از روي ناچار :)
* راوندي *
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} هر آنچه که گويي و نويسي خوش است :) اين فيد کمي لسان مردم کش است :D
يک فنجان آرامش
{a h=ravandi} راوندي {/a} گويم ک راز عشق نبايد گفت،حلاج گفت و سرش بر دار شد.گويم ک حرف عشق بايد زد،قاسم گفت سردار دلها شد@};-
*قاصدك*
چشم ما در پي خوبان جهان خواهد بود .. تا جهان باقي و آيين محبت باقي ست...
يک فنجان آرامش
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} سلام،ما نخواهيم که خوبي ما عيان شود:)راز اين همه جود و سخا بيان شود:)ما در چشم همه ساده و بي آلايشم:)تا جهان باقيست،راز ما پنهان شود:)
* راوندي *
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} هم راز عشق بگو به عشاق هم حرف عشق ، که عاقبت هر دو را مينوسند بر برف عشق
* راوندي *
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} چون نباشند مردمان نيک در اين ميکده ، خالق اين ماجرا در پلکي آن بر هم زده
* راوندي *
{a h=ssmmgmailcom}????{/a} قدم هايي که برداشتي بلند است :) تمام گفته هاي تو لَوَند است :D
* راوندي *
بگوييد دوستان شعر فکاهي :D که ما را خود بخود مي آيد آهي
* راوندي *
نبايد گفت از اشعار سنگين :) که اين سفره نخواهد ماند رنگين
* راوندي *
بخند و خستگي از تن برون کن =) تمامي اشک و غم را سرنگون کن
* راوندي *
شاعران را شاعري کردن بس است ،،، حس و حالم از کويد ناکس است
mariii
اَاااااااااااااااااااااا سال 94 .چقدر دوووووور چقدر نزدييييييک .من از 91 اينجا بودم .چقدر زود گذشت
mariii
بايد ديد در اين چند سال چکارهاي مفيدي کرديم.امممممم من تلاشهاي زيادي داشتم ولي نتيجه هايي که خواستم بدست نياوردم يا لاقل از ده به 6 فقط رسيدم.بازم شکر خدا
* راوندي *
{a h=haftaamancom}mariii{/a} احساس عجيبيست ! زمان سرعت گرفته انگار ...
يک فنجان آرامش
{a h=ravandi} راوندي {/a} سلام،الگو ها را ترمه کردي که بريدي از کار:)
* راوندي *
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} سلام ... گذران زندگي حال خوشي ميخواهد ،،، ور نه هر فسرده ميل خودکشي ميخواهد
* راوندي *
کجا رفتند آن دوران شيرين ؟ که شد روياي ما روسيه و چين :) :D