شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار
سلام. بي شك يكي از عوامل سرفرازي هر جامعه اي رشد و تعالي ارزشهاي عفت و حياست. بديهي است جامعه اي كه عنصر عفت و حيا در آن رو به اضمحلال نهد ساير ارزشها نيز به مرور رخت بربسته و حيات معنوي و عقلاني رو به انهدار خواهد رفت. بر اين اساس بر آن شديم تا قدمي كوچك در راستاي رشد فرهنگ عفاف و حجاب برداشته و چگونگي اجراي آن در جامعه را به بحث و تبادل نظر نهيم. اميد كه اين حركت مورد تاييد حضرت صاحب الامرگرديده و خشنودي الهي را در پي داشته باشد.

پيام‌هاي اتاق

ساعت دماسنج
+ ديروز درباره رابطه عقل با دين و حيا گفتو گو داشتيم رسيديم به اينجا كه حياي غير عقلاني اصولا حيا نيست بلكه يا وسواس و يا خود كم بيني هست و برخي مصاديقشو بيان كرديم امروز هم به ياري خدا اگه دوستان موافق باشند در اينخصوص تبادل نظر خواهيم داشت
sajede
89/10/2
خانم سميه خانم اگه مايل هستيد در اين مورد مطلبي رو بيان كنيد تا به ياري همراهان بحثو ادامه بديم
بسم الله ما منتظريم خانم سميه خانم
ما منتظريم
با اجازه خانم بالايي و خانم سميه خانم شروع ميكنم
* سميه *
ميخوام بدونم ريشه و علت اين وسواس و خود كم بيني چيه؟ اصلا چرا بايد يه هم چيزي باشه كه بشه حياي غيرعقلاني
سلام.متاسفانه در جريان بحث نيستم و البته خيلي هم حالم مساعد نيست.با اين حال اگه دوستان شروع کنند در خدمتم.
ببينيد براي اينكه حياي واقعي از شبه حيا مشخص و ممتاز بشه ديروز به عنوان مقدمه دربازه حياي غير عقلاني كه خيليها با حيا اشتباه ميگيرنش صحبت كرديم و امروز ميخوايم در مورد حيا صحبت كنيم
* سميه *
خواهش ميكنم بفرماييد سراپا چشميم
خانم تبسم خوش آمديد كليكتون گل اذين باد
درسته..بفرماييد.
خانم سميه خانم الآن تازه سؤالتونو ديدم براي پرداختن به سؤال شما امروز بهتره ببينيم اصلا سرمنشأ حيا چي هست و چه عواملي حيا رو شكل ميدن
قطعا به فطرت انسان مربوط ميشه
* سميه *
بله بفرمائيد
يه فرمايش دارند امام حسن عسكري كه به نظرم در روانشناسي اسلامي حكم اكسير رو داره و اون فرمايش اينه: «از شر كسي كه براي خودش ارزشي قائل نيست بر حذر باش»
توضيح اينكه اگر كسي براي خودش ارزش قائل نباشه يا خودشو ذليل ميكنه و يا اينكه به تكبر يا بدبيني مبتلا ميشه و اتفاقا تكبر هم ريشه در ضعف داره يعني فرد متكبر چون يا خودشو ككمتر از ديگران ميبينه يا اينكه فكر ميكنه بيشتر از اين نميتونه رشد كنه و به بالاترين حد رشد رسيده تكبر ميكنه و اين ناشي از اين هست كه خودشو اون طور كه بايد نشناخته اگر ميدونست سقف انسانيت چقدر بلنده هرگز تكبر نميكرد
ميدونيد يکي از علت هاش اينه که خيلي ها بي حيايي رو مساوي با ذليل شدن نميدونن...
وسواس در رفتار هم همينجوره فرد مبتلاي ب وسواس نه به خودش اعتماد داره و كارهاشو قبول داره و نه به ديگران و ارها و رفتارهاشون و اگر اين وسواس به روابط اجتماعي سرايت كنه باعث ميشه كه يا فرد هتاك و پرده در بشه و يا خجالتي و منفعل
وسواس در رفتار هم همينجوره فرد مبتلاي ب وسواس نه به خودش اعتماد داره و كارهاشو قبول داره و نه به ديگران و كارها و رفتارهاشون و اگر اين وسواس به روابط اجتماعي سرايت كنه باعث ميشه كه يا فرد هتاك و پرده در بشه و يا خجالتي و منفعل
با اين حساب به اينجا رسيديم كه حيا ريشه در كرامت نفس داره يعني كسي كه داراي حياي واقعي هست هم براي خودش ارزش قائله و رفتارشو سعي ميكنه عقلاني انجام بده و هم براي ديگران احترام و ارزش قائله و سعي ميكنه در تعاملاتش نه به اونها ستم كنه و نه وارد حريمشون بشه
اوهوم...
وقتي اينجوري باشه نه خودشو در معرض سوء استفاده ديگران قرار ميده چون بي حيائي رو مساوي ذلت ميبينه و راهي براي سوء استفاده ديگران و البته كه خانم تبسم به نكته خوبي اشاره داشتند و نه حاضر ميشه به ديگران ستم كنه و وارد حريمشون بشه و وقت يا فكر و ذهنشون رو بيهوده درگير كنه چون براي اينها هم ارزش قائله
پس عقل حكم ميكنه به اينكه هم خودم كرامت و ارزش دارم و هم ديگران بنابراين عقل باعث حيا ميشه منتها محدوده اين احترام هم در حدود شرع و مصلحت جامعه هست
خب دوستان اگر مباحث رو خوندند و پيشنهاد يا انتقادي به مباحث مي بينند بفرمايند
* سميه *
آقاي ناظمي اگه جامعه چيزي رو خلاف اونچه كه عقل ما درست مي دونه ،‏درست بدونه اونوقت چي؟ يعني اگه من و جامعه ام با هم در موضوعي تفاهيم نداشته باشيم چي؟؟
احسنت سؤالتون خيلي حياتي بود
نوابغ بشري هميشه جلوتر از جامعه شون حركت كردند و عيبهاي عرفي جامعه رو زودتر فهميدند ( البته منظورم نوابغ واقعي هست نه نوابغ نماها منظورم ار نوابغ حكما و انبيا و علما و مجاهدين هست نه نقاش و خواننده و بازيگر و ... ) و طبيعتا جامعه هم اينها رو افرادي هنجار شكن دونسته چون برخلاف هنجارهاي عرفي حركت كردند
مثلا در داستان ابراهيم و مردم هموطنش ميبينيم كه همه بر كشتن ابراهيم متفق ميشن يا در سوره يس ميخونيم كه مردم به دوتن از پيامبرهاي الهي فال بد ميزنند در اينجا تكليف چيه؟
* سميه *
در اكثر موارد هيچكدوم از حرف خودشون كوتاه نميان. چون فكر مي كنن بهترين همونيه كه خودشون ميگن !!
ياد جنگ جمل افتادم كه حضرت امير به يكي فرمودند حق رو كه بشناسي اهل حق رو هم خواهي شناخت و همينجا هم رابطه حيا و شناخت و عقل معلوم ميشه كه اگر حيا بخواد بدون عقل اعمال بشه ره به كج انديشي خواهد برد بنا براين ملاك حيا عقل هست اما در جايي هم كه عقلها و تشخيصها متفاوت ميشه ملاك اون عقلي هست كه با شرع توافق بيشتري داره
و همينجا نتيجه ميگيريم كه جامعه با حيا كه سرشار از كرامت هست جامعه اي هست كه به علم وصل هست يعني رابطه اش با علما الهي پيوسته برقرار هست تا در تشخيص موارد كرامت انساني و نتيجتا حيا به خطا نره
جالب شد كه ما از راه لزوم حيا و تعريف حيا به ضرورت وجود امام معصوم هم رسيديم خيلي جالب شد دوستان!
* سميه *
و اين رابط امام و رهبر جامعه است
بله خانم سميه خانم شما درست مي فرماييد و اينجا عنصر سومي علاوه بر حيا لازم ميشه بنام دين چون گفتيم ممكنه در مصاديق عقل اختلاف باشه و هر كي خودشو محق بدونه براي اين نياز به دين هست كه دين البته ديني كه توام با عقل و حيا هست هم حد و مرز حيا و عقل رو مشخص ميكنه و هم ضامن اجراي حيا و عقل ورزي هست چون براي تحقق حيا و عقلمداري نياز به خون دل خوردن و مقابله با جهل هست و دين هم امر به مجاهده ميكنه
پس ما با تعريف حياي عقلاني و در واقع با تعريف حياي واقعي به ضرورت همراهي عقل و دين و حيا هم پي برديم /// در زمينه امام و رهبر جامعه هم خانم سميه خانم بله امام و رهبر جامعه اگه وصل به سرچشمه وحي باشه و عاقلترين مردم باشه مصاديق و مرزهاي حيا و دين رو هم مشخص خواهد كرد
از مشاركت خانم تبسم و خانم سميه خانم متشكرم // از خانم شقايق بانو و خانم بالايي هم كه افتخار حضور دادند ممنونم
تسبیح دیجیتال
گروه حجاب و عفاف
vertical_align_top